سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
هر صحنه، آینه ی هستی، نقش ها، راز نهفتهدر قاب تئاتر، زندگی، به تماشا نشستههر نقش، نغمه ای از دل، هر بیت، راز ناگفتهدر سکوت صحنه، راز دل ها، به گوش جان شنفتهدر نور و رنگ و حرکت، عشق و امید تابیدهدر قلب تماشاگران، شور و شعف دمیدههنر، زبان مشترک، در جهانی پرهیاهوروز جهانی نمایش، نغمه ی صلح و آواز دوستی...
من از همه چیزم به خاطر تو گذشتم،از همه چی همه چیمو دادم به توتو آخرین برگ سعادت زندگیه منی...من دیوونه میشم اگه یه لحظه فکر کنم تو به کسی دیگه ای فکر میکنی..._مرغ دریایی من_کیومرث مرادیبر اساس نمایشنامه مرغ دریایی آنتوان چخوف...
به خدا ،من اگه مرد بودم از زن های چاق خوشم میومدزن های چاق ،هم مهربون ترن هم با هوش ترن !نه این که خودمو بگما،اصلا...ولی خب، آشپزی شون که حنما بهترهبعد هم نیست چاقن،سنگینن خبکمتر میرن بیرون ، ددری و اینام نمیشن!_نمایش این جا کجاست؟_نغمه ثمینی...
در تئاتر، خون سس کچاپ است؛ در پرفورمنس، همه چیز واقعی است....
سیروس جانبرادر عزیزهمکار خوب همسفر نازنینآخه چرا؟قربونتون برم ،یاد روزهای خوب در اداره تئاتریاد ناهارهای هرروز دو قاشقه تو قهوه خونه های خیابون منوچهری،خیابون جمهورییاد پرسه زدنهای تو خیابون و اشک ریختن از شرایط سخت روزگاریاد سفرهای تئاتری در غربت یاد پشت صحنه های تئاتر بلبل سرگشته،عشق آباد ،سریال ا مام علی ،فیلم آدم برفی...یاد،یادت بخیر،یادش بخیر...نمیدونم چی بگم نمیدونمتازه داشتی زندگی میکرد...
تئاتر برای من زمانی نوعی سبک زندگی بود....
تئاتر به طرز بی پایانی مجذوب کننده است چرا که بسیار اتفاقی است. تئاتر بسیار شبیه زندگی است....
زندگی وحشتی است در تئاتری که آتش گرفته !همه به دنبال در خروجی میگردند، هیچکس هم پیدایش نمیکند، همه یکدیگر را هُل میدهند !بدبخت آنهایی که به زمین میافتند؛ بلافاصله لگدمال میشوند ......