سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در کنارم شلوغی را احساس میکنم که هر لحظه یادت را در ذهنم تنها می گذارد....در ثانیه هایی که بر من میگذرد تورا عقربه ای می بینم که من را به جلو می راند و برای رسیدن به تو ساعت متوقف میشود.$سمیرا امیری منش$...
شنبه هاشروع پرشرری ستمیان من و دل و نبردو جهد و جهادبرای رسیدن به تو...
نمیدانی چقدر خستهام ؛در من زنیتمامِ راههای رسیدن به تو رایک نفس دویده است !...
رسیدن به تو هرچقدر هم که سخت باشه و طول بکشه، من صبر میکنم...چون این عشق ارزشِ موندن رو داره...!...