متن زرین منصوری شاعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زرین منصوری شاعر
در بت خانه نشستم
در میخانه زدم
همره ی میخانه شدم
در بت خانه شکستم
بت عشق را ستودم
در میخانه شکستم
عشق را مقدس شمردم
دگر نام بتی نزاشتم
آخرش ،سر در بتخانه نوشتند
عشق را بت نکنید
بت را عشق نکنید
عشق را رهایی نامید!
بت عشق را...
شبی آرام،بدون چلچله ها
گذر کردم در فکر قناری ها
سفری به تاریکی
فرسایش زمینی
گل به انتظار غنچه
سرو به انتظار بلندی
ماهی به انتظار آب
شب به انتظار روز
تند زبان،روان نویس
شدم ،شهره ی آفاق
عشق فاصله ای معنی ندارد
عشق و همره هی معنای عشق است
عشق می دود
فاصله قدم می زند
عشق می رود
فاصله میرسد
عشق های رنگی رفتند به ننگی
عشق های ساده ماندند به فضلی
رنگی بمانید،عشق هم فراری
سادگی عشق،در حب وجود است
عشق رنگی،دگر حب وجود نیست
عشق رنگی،همچو رقص نور فراری
عشقی دارم همچو دریا
موجی دارم همچو طوفان
ساحلی آرام خواهم ،همچو موجها
ز گهواره باشد ،همچو برزن
قفس ببندید
عشق در ره عاشق فراریست
قفس شکل سوال است؟
از عشق بپرسید؟
چرا پا به فرار است
عشقی چون قناری
با آن عشق بهاری
دگر نتوان باران بهاری
سره ای شد
از عشق بهاری
همچو باران بهاری.
عشق را نفسم نیست
قفسی است
عشق را رهی نیست
قفسی در ره عشق است
نازنینم!
بی عشق تو دنیایی ندارم
با عشق تو ماوایی ندارم
بی عشق تو دل پناهی ندارد
با عشق تو سوز و سازی ندارد
با عشق تو رقصانه پای کوبم
بی عشق تو مستانه روانم
عشق را بیابید
قلب را بربایید
دل را بلرزانید
عشق را بیابید!
مونس جانم باش و عشق جوانم
مآمن روحم باش و مونس جانم