پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هیچ وقت دیدار های آخر زیبا نیست...اما حالا که می روی شکایتی نمی کنم...قول بده هنگام بازگشت خبر های خوبی برایم بیاوری...مثلا اینکه خوشبختی...یا اتفاقی نیفتاده...یا حتی یک لبخند...✏ساحِل خادمی...
جایی بایست که باید باشی...حتی گل و درخت هم اگر به جای کنار جاده وسط آن باشند سبب نفرت می شوند...✍ساحل خادمی...
روز های سردی بود...خالی از خاطره ای که زمان آن را به دوشبکشد...گم شده ای میانِ تمامِ بودن ها...سکوتی میانِ تمام حرف ها...وجودم خستگی هایم را به دوش نمی کشد...کسی از حقیقت قصه نمی گوید...کسی به خاطر حالِ بدم گریه نمی کند...نمی دانم...ماندن بهتر است؟یا انبوهی از رنج را به خاک سپردن؟✍ساحِل خادمی...