توافقِ کلاغ ها وُ، مترسک ها بود که، به کارِ مزرعه؛ خاتمه داد! (زانا کوردستانی)
بعد از تو، سراغم را می گیرد؛ --تنهایی، --تنهائی،، --تنهائی! (زانا کوردستانی)
آرامم نمی کند، --مگر؛ مسیحِ دست های تو!-- (زانا کوردستانی)