متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
درباره
پشتیبانی
اپلیکیشن
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
جستجو
×
متن
متن آهنگ
متن زانا کوردستانی
زیبا متن : مرجع متن های زیبا
جملات زانا کوردستانی
جمله زانا کوردستانی
با نگاهی تازه سفره انداخته ست
چشم های من...
♡
بیا…
پیش از آن که بیات شود!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
من خواهم مُرد!!!
نه در جنگ،
نه با تصادف،،
نه با چاقو،،،
و نه در استخر!!!!
...
لا به لای همین شعرها
وقتی تو آنها را نمی خوانی.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
چشم در چشمِ
پنجره های شهر شده ام
اما تو،،،
پشت هیچ پنجره ای نیستی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
مانند سربازی که
شلیک کرده،
آخرین تیرش را،،،
تسلیم می شوم
در محاصره بازوانت.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
مانند شام
بعد از سقوطِ داعش،،،
جا مانده
--رد پایت!
بر ویرانه هایم!!!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
در من
دلشوره ای زندگی می کند،
--از جنس تو!
سر می کشد،
هر روز عصر
قهوه ی تلخ نبودنت را.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
کاش،،،
شعری باشم وُ،
تو زمزمه ام کنی!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
نگاهم کن؛
از من چیزی نمانده
جز پوستی وُ،
مشتی استخوان...
♡
به خیالاتم جان ببخش!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
دست هایم،
--این روزها،،،
بد جور بوی حافظ می دهند!
از بس که
تفال زده ام وُ
خال لب تو پیدا بود.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
چه توفیری دارد،
برای زندانی؛
-خواه لباسش سفید باشد،
یا سرخ؟!
¤¤¤
روزگارش که
سیاه ست!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
یاد تو،
چنان شبپره ای است!
به تاریکی شب.
...
تنها نقطه ی روشنای
ظلمت زندگی من.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
ماهی ها که مردند؛
برکه
- از درد تنهایی
خشکید!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
کویری ست
--در نبودنت!
شکل می گیرد
پیرامونم،،،
و مرا تشنه به دیدارت
هلاک خواهد کرد.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
آه\\\
گل های قالی ی اتاقم
--پژمرده اند!
با من،،،
به نم نمای پرسه ات
چشم دوخته ایم!
سعیدفلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
تو،،،
قبله گاهِ عاشقانه ام.
...
وَ چشم های من،،،
در طوافِ بی وقفه ات!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
گل های احساسم یخ زده اند!
اینجا،،،
\سومین قطبِ جهان\ ست!
♡
بر من بتاب!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
در هوای تو پَر می کشم!
♡
انگار،،،
گنجشک های شهر--
در قلبم لانه کرده اند!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
عشق،
مردی تنهاست!
که دود می کند
نخ
به
نخ
غمِ ندیدنت را.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
موهایت را،
به دست باد که می دهی؛
از معاشقه با تو سخن می گویند،
گنجشککان شهر!!!
...
و من؛
بیشتر مومن می شوم،
به معجزه ی لبخندت.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
من،،،
پرنده کوچک!
خیس از باران وُ،
--بی آشیان.
...
خوشبخت بودم
زمانی که،،،
--در آغوش تو لانه داشتم.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
کلبه ای دارم
خیس از خاطراتت!
...
سال هاست
که از سقفش
یادِتو
می چکد!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
موسای نیلم،
افتاده در تلاطمِ عشق!
☆☆☆
خوشا،،،
-- آسیه ام گردی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
هر روز و هر شب نگرانت هستم، که چه می کنی!؟ چگونه می گذرد تنهایی ات؟! با بغض های گاه و بیگاهت چگونه کنار می آیی؟!
گاهی شب ها، از همان شب های سیاه تنهایی، پنجرهٔ اتاقم را باز می کنم. رو به سمت تو، فریاد می زنم، آیی عشق جانم!، تنهاییت برای من… غصه هایت برای من… همهٔ اشک هایت برای من... بغض هایت، دردهایت، آه هایت مالِ من... به جای همهٔ آنها تو، فقط بخند برایم، برایم بلند بخند...
تا صدای خنده هایت، چشمه ها را بجوشاند، گل ها را شکوفا کند... درخت ها ر...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
پاره کن،
پیراهن هجران را!
تا زمستان به در رود
و خورشید
در برکه بخواند
صبح های دل انگیز
بهار دیدار را...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
...آرزو کرد،
به جای تفنگ-
کتاب وُ،
قلم داشت تا-
پرنده ای را نقش بزند
با شاخه ای زیتون؛
--سرباز!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
در دهانم،
واژه های تلنبار شده بسیار اند!
اما تنها تویی،
که با هر شعر--
از دهانم بیرون می آیی.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
خیابان ی دلتنگ!
شهری غمگین!
آخر،
آمدنت را
به کدام کوچه خواهی داد؟!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
شبی جغدی مُرد
در خلوت خرابه
زمانی که
دهانش پر بود
از آواز شب
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
خیالاتِ تو،،،
به ارتفاعی قد کشیده اند که،
روزی چند بار به ملاقاتم می آیی.
هر روز صبح
مادر پیرم،
--باد!
کوچه ی خاکی ما را جارو می کند!
باران می گیرد تا،
شب ها،
به من سر بزنی!
شاید این درد کهنه را
از گَودِ چشم هایم بشویی
قلبم،
شیشه ی شکننده ای شده است
اما،
دلتنگی هایم
و دلتنگی هایت،
شبیه تاخت و تازِ مغول ها
به جانم حمله ور می شوند!
و باز
تا صبح، ذهنم،
اشغال می شود،
زیر چکمه های نیامدن تو.
و سیگار...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
به کوه طور، دوخته ام
چَشم های بی رمقم را
ای خداوندگار غایب، و حاضر!
موسی شده ام وُ،
پیله کرده ام؛
به اریکه ی بلندت...
♡
--کی اجابت می کنی؛
وعده ی دیدار را؟
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
آه!
ساعتِ مصلوب بر دیوار،
دقایق اش دق کرده است...
بیاوُ زمان را جلو ببر،
خورشیدت را بتابان!
...
حوضِ قندیل بسته،
و تنِ زمهریرِ شمعدانی ی پنجره؛
--وَ من
طلوعِ آفتابت را منتظریم!
سعید قلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
مثل جوجه ای که،،،
سر از تخم در می آورد،
آرام آرام؛
از زیر پتو نگاه می کنم...
***
آه!
کابوسِ نبودنت ،،،
شبیه گربه ای هراسناک ست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
آغوشت را \دوست می دارم\
که برای اندوه های کوچک و بزرگم،
سرزمین بی مرزی است!
وَ در آن--
فصل ها به تکرارِ اردیبهشت ورق می خورند...
...
من،،،
به چَشم هایت
ایمان دارم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
چه فرقی می کند که کجایی؟!
در ازدحام بمبئی
یا سکوت شانزلیزه!
چه دور،
چه نزدیک!
دلتنگی،
دمار از آدم در می آورد،
وقتی که،،،
پای عشق میان باشد.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
پاییز که خیالم را می گیرد،
نگاهم به تاراج می رود!
چشم هایم ابری می شودوُ
دستِ بارانی شروع شده را رها می کند؛
تا برگ،
برگ،
به لرررر
زم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
(برای زاگرس مهجورم که در آتش بی کفایتی ها سوخت)
تو،،،
ققنوس وار در خودت می سوزی
تا،
دوباره زنده شوی وُ؛
پَر بگشایی...
♡
--ای بلندای کوردستان،
--زاگرس!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
تنهایی ام،
از جهانم بزرگ تر است وُ،
...غیرقابلِ تحمل!
♥
این را زمانی فهمیدم که،
فقط حضور تو،
می تواند؛
آرامشم دهد!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
[به حضرت پدرم(علی الرحمه)]
من گمان دارم،
دستان تو،،،
از هر قرآن و انجیلی
مقدس تر است!
...
این را از بوسه هایم
--بر دستانت،،
باور کن.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
دلتنگی هایم قد کشیده اند!
-- پا گرفته اند وُ،
راه می روند.
گاهی پیش،
گاهی پشت سر امّا؛
همیشه با من اند...
♡
پس؛
-- کجائی نازنین!؟
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
مفلوجی را،
- دوچرخه دادن!
کوری را،
- آیینه دادن!
باغبانی را،
- تبر هدیه بردن!
چیزی شبیه همین هاست،
- دل بریدن از تو!!!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
آن سوی پنجره
--تویی.
با غروری بی دلیل
و قلبی شبیه سنگ.
...
و پای پنجره اما
--منم،
با دردی بی درمان و،
قلبی در،
--مشت!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
با شعرهایم،،،
سال هاست تنگی نفس گرفته ام!
بگذریم
--خیالی نیست--
♡
وقتی ،
رویایت می تواند؛
-- ریه ی یدکم باشد!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
بهاران را
جای گرفته
زمستانی
در تمامی فصل
...
کلاغ
مرثیه خوان گوسفندی
که از گلوی گله ی گرگ
پایین می رود.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
تو،
-- آب حیاتی!!!
و من ام،
-- تشنه!
♣
شبی،
هنگامه ای،،،
به پای بوتهٔ عمرم،
بریز
عاشقانه هایت را...
شاخه های جانم
خشک شده اند،
برگ،
برگ...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
تو،،،
-- نم نمای بارانی
( ای همیشه زلال!)
و من ،
-- تشنه،
--ملتهب!
...
سرریزِ من باش
با ادامه ای جاودانه
از هبوطی مبارک !
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
چشم هایت؛
عاشق می کنند،
-- هر کسی را،
♥
من به کنار!
گنجشک های شهر،
-- همه!!!
عاشقانه نگاهت می کنند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
مهربانم سلام
دیشب دلتنگت شده بودم. سراغت را از ماه و ستارگان گرفتم. آنها هم بی خبر بودند.
گفتم سراغ خودت بیایم...
بانوی آفتابی من، احوال مهتابی ات چطور است؟
چه خبر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های من؟
نکند طاقت صبرهایت در برابر ناملایمتی های من به سر آید یک روز؟
روزهای بسیاری را از طواف کعبهٔ وجودت دور بودم و مشتاق زیارت تنت، در انتظاری دردناک مانده ام... چقدر تداوم انتظار را زجر بکشم...
چه کنم؟!، دلم برای تمام مهربانی هایت لک زده است...
...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
لبخند که می زنی،
فرقی نمی کند
چارفصل، بهار می شودوُ،
شکوفه می دهد آنگاه
گلدانِ تبسمِ دهانت!
❤️
آکنده ست فضای خانه،
از عِطرِ سیب و،
گلابِ قمصرِ کاشان!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
از گورستان قلب من که می گذری
کمی آرام، گام بردار
سال هاست آنجا
مجنونی آرمیده است
که آغوش هیچ لیلایی
آرام اش نکرده بود.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
-- شک نداشته باش!
همه ی سربازان جوخه ی آتش،
دل دارند امّا،،،
♥
گلوله ی دشمن-
به سینه ای می رسد که؛
کَسی را
منتظر ست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ارسال شده توسط
زانا کوردستانی
ادامه