تو رسولِ عشق ی وُ
میان این قوم هوا پرست
--مطرود!
زانا کوردستانی...
تروریست ها هم،،،
از کشتن دست برداشتند.
تو-اما؛
با دوریت
داری می کشی ام!!
زانا کوردستانی...
آرمیده به میان تنهایی پر وهم
تو با حضورت چه پنهانی؟!
آه آمدنت،
چه لهجه ی غریبی دارد…
زانا کوردستانی...
اندیشه ام،،،
پر است از روزنه هایی که؛
سهم اندک ام هستند،
از تمامِ روشنایی!
زانا کوردستانی...
باورم نمی شود،
غروبی ضخیم
در تنت رخنه کند.
***
تو که همیشه
همسایه ی آفتاب بودی!
زانا کوردستانی...
عجب زمین بایری
حتی رمه های گوسفند نیز
در آن نمی خورند،
--ذهنم را...
زانا کوردستانی...
به اشک چشم آبیاری کرده ام
مزرعه را...
وعده را،
--درو کن!
زانا کوردستانی...
تنها تویی که
از دهانم بیرون می آیی،
دهانم را هم
که ببندند.
زانا کوردستانی...
من،،،
پرنده ام،
گلبوته ام...
اگرچه؛
شبیه تنهایی
--بی حجم !...
به راه می نگرم وُ
--آه می کشم!
آخرین آرزویم،
آمدن توست.
-زانا کوردستانی...
کوچه ها،
خیابان ها وُ
تمام خانه های این شهر
باردار سکوتی سنگین اند!
با زمزمه ی قدم هایت
--فارغشان کن....
تورقی جان کاه!
عکس های این آلبوم
پر شده است؛
--از تنهایی....
آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر می شوید...
زانا کوردستانی...
جز خیالت
چیست تسلی این دل
غربت رفته؟!
زانا کوردستانی...
شاعر نمی میرد
بال می گشاید
پرنده می شود
و فراموش می کند راه زمین را
زانا کوردستانی...
باران ناخواسته آمد؛
و لبخند مرد کارتن خواب را
-- خواسته شست!
زانا کوردستانی...
نام زیبای تو!
آواز لب های من است.
شعر: چنار علی
برگردان: زانا کوردستانی...