گفتا: کجا نهان کنی خاطرات خویش ؟ گفتم: در آن سکوتِ کودکی و روزگارِ خویش در کوچههای کودکیام جای خالیش پنهان شد از نگاهِ دلِ بیقرارِ خویش من خنده بر لب و دلِ من غرقِ گریهها خاموش بود قصهی اشکِ انتظار خویش آغوشی از تو دور، ولی در خیالِ تو...