شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
شب فراموش نشدنی، هنوز یادمان هستآن شبی که چشمانت را برایم باز گشوددر آن شب بود که گفتی به تو خواهم ماندهرگز دلم از تو به دور نخواهد رفتآغاز خاطره ای شیرین، شب آرامشی بودطعم عشق تو بر زبان من بازهم بودتازه دل خسته ی من همواره شاد شودشب وعده فراموش نشدنی با من بودالان تنها از آن شبی که در کنارم بودیتو را به یاد می آورم، دلم برایت می تپدبا شعری شب فراموش نشدنی ای، دل من را شاد کردی...