پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دنیایی جا می شود در انحنای عینکتنازنین عینکی! دنیا فدای عینکت تا که بیرون میروی از خانه، در شهر شلوغرنگ هایی تازه گردد با جلای عینکتبی محابا دایما در بین موهایت خوش استخوش به حال زندگیه دسته های عینکتپشت خؤشبختی دویدم غافل از اینکه مدامپخش می شد بخت خوش از سینمای عینکتحسرت بوسیدن چشم تو را خون می خورمکاش می شد مرا یک لحظه جای عینکت...
دنیایی جا می شود در انحنای عینکتنازنین عینکی! دنیا فدای عینکت تا که بیرون میروی از خانه، در شهر شلوغرنگ هایی تازه گردد با جلای عینکتبی محابا دایما در بین موهایت خوش استخوش به حال زندگی دسته های عینکتحسرت بوسیدن چشم تو را خون می خورمکاش می شد مرا یک لحظه جای عینکت...
ولی ما عینکی ها یه آپشنی که داریم اینه وقتی عصبانی میشیم عینکمونو در میاریم میندازیم رو میز بعد چشامونو میمالیمخیلی با کلاسه لعنتی که متاسفانه شما مردم عادی از این قابلیت بهرمند نیستید...
ما عینکیا چشامون انقد که خوشگله گذاشتیمشون پشت ویترین...
عینکیبودنِاورازظریفیداردشیرمحبوسنباشدهمهراخواهدکشت!...