سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهانکه من آن راز توان دیدن و گفتن نتوانکه شنیده است نهانی که در آید در چشمیا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان؟یک جهان راز درآمیخته داری به نگاهدر دو چشم تو فرو خفته مگر راز جهان؟چو به سویم نگری لرزم و با خود گویمکه جهانی است پر از راز به سویم نگران......