ای پدر، ای سایهی آرام جان رفتی و ماند از تو یادِ جاودان چون چراغی در شبِ تارم شدی روشنی در خانهی بیهمزبان دست تو بویِ امید و مهر داشت چشم تو آیینهی روزِ نهان بر دلم هر شب گذر داری هنوز با نسیم خاطراتِ بیکران خندهات، تسکینِ هر اندوه...