رفته ای قند نگاهت را ندارم بخورم دیگر آن شهد لبانت را ندارم بخورم بی تو چای زندگی ام تلخ تلخ است حرف شیرین زبانت را ندارم بخورم جادوی خیال تو عجب شور به پا کرد با برق نگاهت در دلم نور به پا کرد مجنون تو ام یکسره دیوانه...