پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ما دچار یه خستگی ایمکه متاسفانه خستگی ما نیستخستگی منه و خستگی اوئهمن اینجا خسته ام و او آنجا خسته ستیعنی آدما اتمیزه شدن،جدا شدنو حتی این خستگی،خستگیه مشترک نیست،یه درد مشترک نیست که ما بتونیم با همدیگه التیامش بدیم.جدا شدیم و یک فردیت بسیار فربه شدهیک نَفْس در حال انفجار،چیزی که بیشتر و بیشتر و بیشتر میخواد و هرگز هیچ چیز برایش کافی نیست.آنقدر منتظر زندگیه که قراره به دست بیارهکه زندگی که اکنون و اینجا داره رو از دست میده......