پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دل دادم و برگشتم ، شوریده شد احوالمبا که گویم از حالم ، می خوابم و بیدارمدر قلب پر از رازم ، صندوقچه اسرار استای عشق خودت را ، پیدا کن در اشعارمبس کن نده آزارم ، شاعر که خود آزار استدلخسته و بیمارم ، از عشق تو حیرانمآن آتش ابراهیم ، آن باغ گلستانییا رب ز تو می خواهم ، آن یار مدد کارمجانم به فدایت ، دلخسته از این جانمبا دیده ی پر از نور ، من در پی دیدارم...