شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
می شود روشن چراغ خانه ام با عشق توجان بگیرد این دل دیوانه ام با عشق توعطر احساست که می پیچد میان باغ دلگل کند صدها غزل جانانه ام ، با عشق تومن که زلفم را به بوی عشق تو آمیختمدلبری خوش قلب و زیبا شانه ام با عشق توخانه ای زیبا تراز آن قلب عاشق پیشه نیستساکن آن قلب و این کاشانه ام با عشق توحس خوب بودنت دارد خدایی می کنددر طوافت روز و شب پروانه ام ، باعشق توچشم هایت میخرد ناز فراوان مرابا وجودت دلبری دردانه ام با عشق ت...
دستان تو را چگونه در بر گیرممن که از دور تو را می نگرم می میرم...