شنبه , ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دلبرم.مثل یک خوشه ی انگور ِ شیرین و ملَسمیماند!کافیست که بخنددتابفهمی عسل شیرین تراست یااین انگور ِ شادابِ بهار!دلبرماهلِ دل است !اهلِ خوش طبعی و اهل بگو مَگوهای ِریزو دُرُشت ِ دلدادگیست !گر که بگویم از آن مهربان قلبشبگمانمعَیاردر، بَرَش بی مثال است !ایکاشدلبرکممیدانست کهدراین گوشه ی دنیاکه نامش مازندران_بهشت_ایران_ استیکی هست هنوز درتابستانِ هرسال،.هرشب برروی بالکُن خانه باغ کنارِدرختچه های انگورِ خوش ...
چشمانت زبان زدند شبیه لاهیجان و چایش/ اصفهان و پولکش/ساوه با انارهای قرمزش/مازندران و شالیزارهایش/قم و آن سوهان های حاجی و پسرانش همیشه خاص بوده ای خدا کند بمانی...