پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آرام جان من همه جا پیش چشممیتاب و توان من، همه جا پیش چشممیمن با تو بی نیاز و غنی از جهان شدمگنج نهان من ، همه جا پیش چشممیهمچون صدف درون دلم پروریدمتدُرّ گران من ، همه جا پیش چشممیسرباز بینوای نظام وظیفه امای پادگان من ، همه جا پیش چشممیمن آفتابم و ، تو همان قطره قطره هارنگین کمان من، همه جا پیش چشممیجوشید عشق تو، به نوک کوه دل رسیدآتشفشان من ، همه جا پیش چشممی...
درگیر نگاهت شد این فکر و خیال منچون قطره بیا بنشین بر نرمی بال منسوزنده تر از آتش عشق تو کشد شعلهمغرور و چه زیبایی ای خوش خط و خال منشیرینی لبخندت با چای چه می چسبد!قندم چه به کار آید؟ آرامش حال منسرمای زمستان را گرمای تو می بایدگرمای جنوبی تو، شرجی شمال منآن دل که ز من بردی آیا به کسی دادی؟این باشد از این لحظه موضوع سوال منگفتی: که تو کمبودی، داری و نمی فهمیگفتم: که تو کامل کن این نقص و زوال منماندی و برفت از...