پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
▫می دانی با هر زمزمه ی پاییز صندلی را به پشت پنجرهموهایم را بر شانهو نگاهم را به در می دوزممی دانیبا هر صدای بارانچتر را به خیابانعشق را به رقصو صدایم را بر سر می اندازممی دانیبا هر عاشقانه ای عطرت را به یادخاطراتت را به نیش و چشم به راهت می شوممی دانیبا هر تلنگریانتظار را بیقرارگونه هایم را اشک و دیگر آمدنت را می خواهم...