سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
منو و تو هر دویمان عشق همین تکراریمگر که تجدید شود مانده از آن افکاریمشده تا صبح شوی باعث اشک دل او؟هر چه رنجی کشمَش عاشق آن دلداریممدتی هست که صحرا شده این صحن دلمهر چه خشکی شودش ، لاله ی آن گلزاریم کوچه ی دلتنگی ام از درد دل بیمار گشتهرچه باشد یادیاران بوده و مبهوت انکاریمدائما رآفت تو بوده بر این شانه ی من عشق هم گرتخته باشد ما فقط مسماریمگویی ازهیبت چشمت این بیانم گنگ شدعشق مصدوم شد و ما همچو یک آواریم...