جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
من از تبار بهمن ماهمکه آسمان دلش پر از ابرهای مهربانیستو از سقف آسمانش ترانہ ترانہ احساس میباردمن زاده زمستانمعجین شده ام با برف و سرمازنده به سکوت و زاده صبرکہ قرار بستہ ام زین پس زیر آن سپیدار بلندروی آن تپه ی سرد و خاموش جور دیگری زندگی کنمبا احساس اما پر غرورآرام اما سردمحڪم اما پر امید ….من بانوی بهمن ماهم...