من از تبار بهمن ماهم
که آسمان دلش پر از ابرهای مهربانیست
و از سقف آسمانش ترانہ ترانہ احساس میبارد
من زاده زمستانم
عجین شده ام با برف و سرما
زنده به سکوت و زاده صبر
کہ قرار بستہ ام زین پس زیر آن سپیدار بلند
روی آن تپه ی سرد و خاموش جور دیگری زندگی کنم
با احساس اما پر غرور
آرام اما سرد
محڪم اما پر امید ….
من بانوی بهمن ماهم
ZibaMatn.IR