سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
طوفان آمد و خنده ها را با خود برد .کاش عکس آخرین خنده های از ته دلمان را قاب میکردیم .کاش می دانستیم زندگی مثل یک پلک زدن میگذرد .آهای زندگی !!! پلک نزن !...به پایان خواهد آمد این روز و شب های سخت و طولانی !!!...“مهرنوش معینی”...
همین بالا بلندی نام عشق است درخت جان من اندام عشق است...
جانا تو براین برف به سستى منگر ! بر جاه و جلال آن به پستى منگر ! چون آب زلال ، تندیسه ى یخ گردد با فخر بر این موسم هستى منگر !...