پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مهرگیاهگوئی دلم به سینه ندا می دهد مراروزی غمت به باد فنا می دهد مرادر امتداد رهگذر توتیایی اتچون به اوج سها می دهد مراروزی اسیر زلف کمند تو میشومهمچون بشارتیکه صبا می دهد مرارنجور درد و غصه ایام کی شوم؟چشمت به یک اشاره دوا می دهد مرابا هر کرشمه ای که رقم می خورد نهانتقدیر و قسمتی که قضا می دهد مراعمری گذشت و دیده به راهت نهاده امخاک ره تو مهر گیا می دهد مراای خضر پی خجسته بهاریکه میرسیپیمانه های آب بقا می ...