شعری بجان نشسته و اشکی به دیده ام آهی ز دل رمیده و دردی کشیده ام در مدح عاشقی تو شعری سروده ام عالم اگر غزل بشود من قصیده ام این تن فدای تربت پاکت شود کم است از بوستان خیمه گلی سرخ چیده ام جان را ز روی شیفتگی...