پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لب های تو لب نیست ! عذابیست الهیباید که عذابی بچشم گاه به گاهیدر لحظه دیدار تو ، گفتم که بعید استچشمان تو من را نکشاند به تباهیلب های تو نایاب تر از آب حیات استتو سوزن پنهان شده در خرمن کاهیاین کار خدا بوده که یکباره بیفتددر تنگ بلور شب من مثل تو ماهیای شاخه نبات غزل حافظ شیراز !معشوقه ی مایی چه بخواهی چه نخواهی...
ساز ناکوک من امروز کمی غمگین استگوشه ی عشق دلم از غم او رنگین است...