پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرا درکوره سوزاندی و خود را کردی نقاشیبسوزان می شوم این بار برایت آجر وکاشی که در آغوش بگیری و بسازی یک نگارستانبیاویزی تو عکست را به من با طرح نقاشیلبش را طرح مریم ده ولی چشمش تب نرگسدر آن تصویر نمایان کن که در یک صبح بشّاشیبه وقت طرح لب هایش شود دستان من نقاش که گل باران شود هفت آسمان هنگام نقاشیکه خود حیران شوی بر آن همه نقش و نگار خودچگونه دامن او را دو دستم کرده گل پاشیخداکرد ه نقاشی تو را آتش پاره ی ناشیکه ن...
نازت ای دلبر خوش چهره کشیدن دارد...