سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بدجور هوس کرده دلم ناز برقصی!در خلوت بی پنجره ام باز برقصیمن مولویِ چشم غزلپوشِ تو باشمتو در غزلم با دف و آواز برقصیهرچند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!اما کمی ای کاش به این ساز برقصیوقتی که دلم لک زده در ترس قناریای کاش پر از جرات پرواز برقصیتا چشم تو در خاطر هر شهر بمانددر حافظیه ی حافظ شیراز برقصیچون سهم من از عشق، فقط خانه به دوشی ستغم نیست اگر خانه برانداز برقصیدر فصل پر از زایش غم، این چه ویاری ست؟!بد جور...