پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در چشم هایت خیره بودم، غرقِ لبخنداما زنی در عمق جانم گریه می کردرفتم...ولی از سایه ام می شد بفهمیچشمم، لبم، دستم، دهانم گریه می کرد......