شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
غرور هبلمن از سلاله شعرم تو از دیار عسلتو واژه واژه عشقی من از تبار غزلمن از حواله خاکم تو از خرانه کوهتو از تراشه سنگی من از غبار زحلمن آبدره باران تو از طراوت گیلانتو از کرانه دریا, من از اعتبار گسلمن آستانه دلوم تو در میانه عقربتو از بهانه آتش من اشتیاق حَمَلمن آه خسته دردم تو انتهای سکوتتو از نشانه جنگی من ابتدای جدلمن از طریقه کفرم تو جلوه های گناهتو لاف گنده لاتی من از غرور هبلمن و بهانه بودن تو و حلول ...