متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
متن غزل
زیبا متن : مرجع متن های زیبا
جملات غزل
جمله غزل
جان من سنگدلی ، عاشق به تو بودن غلط است
می کشی آخر ، جان به تمنای تو بودن غلط است
در وجودم اثر مهر تو یک خبط مگوی است
تشنه ی تابش پنهان تو بودن غلط است
ای شعر ترین ! سخت ترین قافیه ! دریاب
سوگند به غزل ، هی غزل از جان تو بودن غلط است
درمن نفس پاک اهورای تو گل کرد
از روز ازل ، در پی تو ، یار تو بودن غلط است
چون گیسوی آویخته بر زمزمه باد
عمری به پریشانی بی تاب تو بودن غلط است
من شاعر سر گشته ی شبهای جدایی
عمری به این شیوه غزل ...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن جان من سنگدلی
متن عاشق به تو بودن غلط است می کشی آخر
متن شعر
متن سنگدل
متن غلط
متن غزل
حر
اسیر ساحت حیرانی تو خواهم شد
مقیم کوچه بارانی تو خواهم شد
تب ضیافت عشق و بهانه نزدیکست
شبی روانه مهمانی تو خواهم شد
برای تشنه لبانت کسی چه می داند
چگونه موج پریشانی تو خواهم شد
تمام مسک من حرمت وفاداری است
مرید بی سر و سامانی تو خواهم شد
خدا به برکت عشق تو بی قرارم کرد
فدای مقصد نورانی تو خواهم شد
برای این همه دلدادگی خدا را شکر
غبار گوشه دربانی تو خواهم شد
چها کنم من و صد خرمن پشیمانی
نگاه خسته به پیشانی تو خواهم شد...
متن علی معصومی
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن حر
متن غزل
متن آئینی
متن عاشورا
متن شعر خوب
من بغض ها بسیار و خیلی کم تبسم دیده بودم
چون زندگی را مثل دریا با تلاطم دیده بودم
آتش گرفتم از غمم هرروز هرشب لحظه لحظه
بی رحم بودن های بد از دست هیزم دیده بودم
هرجا نگاهی خسته دیدم خنده بخشیدم همیشه
با هر سلامم طعنه های بی علیکم دیده بودم
باچادری از نور آمد درشبی سرشار از غربت
شاید من او را قبل ترها در همین قم دیده بودم
خندید... از اندوه من رویید یک خورشید زیبا
درچشم هایش تا خودم را عاشق و گم دیده بودم
نوشیدم از چشمان او لبخن...
متن سیامک عشقعلی
ارسال شده توسط
سیامک عشقعلی
متن سیامک عشقعلی(جادوگر شعر)
متن غزل
متن عاشقانه
متن قم
نگرفتی
گفتی که غبار از رخ ایام بگیری، نگرفتی
از حال و هوای دلمان وام بگیری، نگرفتی
پرواز دل انگیز تو را روی سرم دیدم گفتم
برگردی و جائی لب این بام بگیری، نگرفتی
پلکی زدی و آینه ها غرق تماشای تو گشتند
گفتم که دمی با خودت آرام بگیری، نگرفتی
دادم به کف دست سحر زمزمه ناله شب را
شاید که از این پنجره پیغام بگیری، نگرفتی
از دار مکافات عمل لایحه عشق تو کم بود
میشد که از این تبصره فرجام بگیری، نگرفتی
توجیه تو را بر سر عهدیکه شکستی چ...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن نگرفتی
متن غزل
متن دکلمه
متن علی معصومی
ناز خاتونِ غزل های پریشان : شب بخیر
ارگِ بم ازخالِ هندوی تو ویرانشب بخیر
خوبروی خوش نشینوالاتبارِ خوش مرام
خوش درآوردی دمار از روزگارانشب بخیر
شعرِچشمانت سرودن کار هر عیاش نیست
شاعری می بایدت چون شهریارانشب بخیر
برکن از تن جامه تا عریان شوی از قیدوبند
بند بندِ این غزل بهرِ تو قربان”شب بخیر
آتشی برپاست در یلدا شبِ چشمان تو
چلچراغِ روشنِ شبهای تهران”شب بخیر
هم زنی پلڪی بهم"هم آتشی بر جانِ دل
هم به جانِ شهرِشب ،صدآتش افشان ...
متن شعر
متن محمد نیکروش
متن شب بخیر
متن چشمانت
متن غزل
متن چشمـان تو
🌿🌿
شاه بیت غزلم گیر دو چشمان تو شد
دل غمدیده ی من بند به زندان تو شد
روزهایم همه رفتند و غمت باقی ماند
چشم هایم به رهت مانده و گریان تو شد
همه جا پر شده بود از بدی و ظلم و جفا
خوبی و مهر و صفا با لب خندان تو شد
گرچه با فصل بهاران همه جا سبز شود
این نشاط دل ما از نم باران تو شد
قبل تو عشق فقط درد سر و ماتم بود
گره ی عاشقیم باز به دستان تو شد
دل ندادم به کسی تا به نگارم برسم
...
متن شعر
ارسال شده توسط
Sajadyaghobpour
متن سجاد یعقوب پور
متن غزل
متن عشق
متن عاشقی
نخل ارمیده
صیاد می شوم که تو آهوی من شوی
فریاد می شوم که تو کوکوی من شوی
ویرانه گشته ام ولی از فصل دیگری
آباد می شوم که پرستوی من شوی
من یک چنار خشک تو مثل صنوبری
شمشاد می شوم که به پهلوی من شوی
با چین دامنت چه قیامت بپا شود
من باد می شوم که تو هوهوی من شوی
ای نخل آرمیده به خرما پزان عشق
مرداد می شوم که تو جاشوی من شوی
با عشق ناگزیر غم شیرین من تویی
فرهاد می شوم که تو دلجوی من شوی
دستم نمی رسد به انار نچید...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن نخل آرمیده
متن غزل
متن علی معصومی
متن صنوبر
متن شمشاد
متن نخل
متن خرما پزان
🍁تمام من برای توست🍁
دلیل جوشش غزل وجود چشم های توست
معنای من برای تو بودن به زیر پای توست
سنگین نگاه میکنی وقتی که خالی از منی
بگو چگونه جان دهد جانم فقط برای توست
نوای دلنشین تو پر است در تمام من
سکوت می شوم فقط تمام من صدای توست
شنید از جنون من جنون گرفت خدای من
چه ملحد است قلب من خدای من خدای توست
در کف تنهایی چاه یوسف تو منتظر است
تو ای زولیخای زمان این یوسف ات فدای توست
تویی دلیل بودنم چگونه بی تو سر کنم
تو ای تمام ه...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن چشم های تو
متن فدای تو
متن غزل
دلم با سرودنت شاد است
شنیده ام که تو هم عاشقانه می گویی
سروده های قشنگ و دلانه می گوئی
اگر چه دلبر و نازی شنیده ام گاهی
برای حال خودت دلبرانه می گوئی
سحر به پنجره عطر ترانه می پاشی
به گوش زنجره شعر شبانه می گویی
به هرچه آینه ها صاف و ساده می تابی
برای گمشده ها از هر نشانه می گوئی
برای خاطره هایی که رفته اند از یاد
سبو سبو غزل نرگسانه می گوئی
همینکه سفره دل را گشوده ای خوبست
همینکه مختصری بی بهانه می گوئی
بخوان بخ...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن ترانه
متن غزل
متن علی معصومی
همیشه آرزو کردم برایت بهترین ها را
چنان مجنون که می خواهد فقط لبخند لیلا را
اگر چه در نظر داری کمال و حسن یوسف را
ولی او چون تو می خواهد یکی مثل زلیخا را
بهای عشق سنگین است و از آن بی خبر ماندی
به دریا کی زدی آخر، که دانی مکر دریا را
یکی باید فدا می شد، (فدایت) را تو می گفتی
ولی من در عمل گشتم فدایت، (رسم دنیا را)
ببین از درد می سوزم که گرم از آتشم باشی
غروب من طلوعی شد از این شب تابِ فردا را
تو بر دوش منی دارم تحمل می کنم شای...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن غزل
متن شعر
غنیمت است
دستی به شانه تو رساندن غنیمت است
در اشتیاق روی تو ماندن غنیمت است
دیوانه کن به نغمه ی شوریده ات مرا
با عمر رفته مرثیه خواندن غنیمت است
سرمست خوشه خوشه انگور شهوتم
تاکی کنار بیشه نشاندن غنیمت است
وقتی که بال من لب بامت شکسته شد
پایی بسمت دانه کشاندن غنیمت است
دستم نمی رسد به بلندای نخل عشق
اشکی بسوز سینه فشاندن غنیمت است
صیاد خسته ام که شکارش رمیده است
تیری به هر بهانه پراندن غنیمت است
تا شعله می رسد به...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن غنیمت است
متن غزل
متن علی معصومی
دانه سرخ انار
بیا ترانه ای از نوبهار هم باشیم
کمی نشانه ای از لاله زار هم باشیم
بسوی جاده ای از آروزی خوشبختی
سری به شانه بی غمگسار هم باشیم
برای جستن صبح و نشانه خورشید
شبیه سایه هم همقطار هم باشیم
به لحظه های پر از نعره های بدمستی
شبی ترانه جانسوز تار هم باشیم
کنون که رونق بازار رنج و تنهاییست
بیا زمانه ی خود را کنار هم باشیم
در ازدحام پرآشوب خون دل خوردن
شریک دانه ی سرخ انار هم باشیم
تبر به ساق صنوبر اثر نخ...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن ایل و تبار
متن بیا
متن صنوبر
متن علی معصومی
متن غزل
تو باشی
تو باشی، لحظه ها زیباترین اند
گل و باران به دامان زمین اند
تو باشی ساکنان شهرک عشق
همه همسایه هایی نازنین اند
◇◇◇
تو باشی، کوچه ها لبریز شوقند
پر از گل ها ی سحرآمیز شوقند
تو باشی، سینه هاب بیقراران
پر از آوای شورانگیز شوقند
◇◇◇
تو باشی، غصه و ماتم ندارم
و میدانی که چیزی کم ندارم
تو باشی. جز تب و تاب نگاهت
دگر کاری در این عالم ندارم
◇◇◇
تو باشی، کوچه عطر یاس دارد
گل و خشت جهان احساس دارد
تو باشی، باغ...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن غزل
متن تو باشی
متن علی معصومی
مینویسم
.
نیستی اما در نبودت ، غزل ها مینویسم
نه از هستی نه از عالم ، نه منها مینویسم
مینویسم از مهی در پشت ابری در نهان
از گل و پروانه و شمع سمر ها مینویسم
مینویسم از صدف اندر دلش دارد جهان
از جهانی چون تو در حال و هوا ها مینویسم
گرچه آمد از لبم در گوش تو ساز وفا
از در و دروازه و آدم رها ها مینویسم
مینویسم از شبی شب ها گذشت اندر خم ش
از دلی تنها و حیران و دعا ها مینویسم
از خدایی مینویسم خدای صابران
از خدایی در دل و در آسمان ها مینوی...
متن مهدی ملکی
ارسال شده توسط
مهدی ملکی
متن شعر مینویسم
متن مینویسم
متن غزل
متن شعر
ننویس لطفا!
یک جو صداقت توی گندمزار مان نیست
حرف از رفاقت بر سر بازارمان نیست
گرگی برادر های مان را خورده شاید
غیر از لباسی پاره چیزی بارمان نیست
شب زنده داری هایمان را خواب نوشید
صبحی همآوای دل بیدارمان نیست
ای کاش باورهای مان فهمیده باشند
یاری به فکر بخت لاکردارمان نیست
در دست سرد التجا مان قبله گم شد
جز آه و حسرت میوه پندارمان نیست
ننویس لطفا چیزی از مهر و محبت
این یادگاری لایق دیوارمان نیست
یک عمر دنبال خود گمگشته م...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن علی معصومی
متن غزل
متن شاعر
متن سرگشته
متن گمگشته
متن حسرت
از چشمت بجوشد غزل آغاز میکنم
شعر تازه را در نگاهت پرداز میکنم
عطر تتت حواس مرا لمس میکند
وقتی دکمه های تو را باز میکنم
دل عاشق ام تنها برای تو می تپد
قفل سکوتم را برای تو باز میکنم
گل برگ های روی لبخندت را
با بوسه تک تک شان را باز میکنم
کفتر جلد تو ام مرا حبس کن
یا فقط در آسمان تو پرواز میکنم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن کفتر جلد
متن بوسه
متن عطر تتت
متن چشمت
متن غزل
متن شعر تازه
متن نگاهت
بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نامِ تو در حسرتِ یار است هنوز
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب، اما
اشکی از شاخه سرِ زلفِ نگار است هنوز
در نهانخانهٔ شعرت که گُلِ عشق دهد
عطرِ صد خاطره در ذهنِ حصار است هنوز
همه تن چشم ِ همه خیره به باغِ غزلت
گریه ام پردهٔ این، دیدهٔ تار است هنوز
شوقِ دیدار تو بود، هر نفسی آمالم
دوری ات دغدغهٔ این دلِ زار است هنوز
عاشقان مست و خرابند ز هرم سخنت
وه چه سرها که چو منصور به دار است هنوز
...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن شعر
متن کوچه
متن مهتاب
متن دوری
متن غزل
برای با تو بودنت غزل بهانه میشود
تجسم خیال تو چه عاشقانه میشود
برای دیدنت دلم دوباره بچه میشود
به روی بالهای عشق همیشه شانه میشود
به حس خوب بودنت دوباره می پرستمت
نفس که میکشد دلم تو را ترانه میشود
تمام سایه های شب کنار میزند مرا
و با حضور گرم تو پناه خانه میشود
مرا نفس بکش که من اسیر با تو بودنم
و التماس و خواهشم چه کودکانه میشود....
متن شعر
متن فرشته گلدوست
متن غزل
متن عاشقانه
متن عشق
متن بودنت
دل بود و غزل بود و خیال تو و راهی
دل رفت و غزل ماند و خیال تو و آهی
ارس آرامی...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن خیال تو
متن غزل
یاهو
برکه آبی پا به آهم، ماهرویم می رود
آه! می بینم به آهی آرزویم می رود
« گندم از گندم بروید » وای بر من، پس چه شد؟
هر سپیدی می نویسم شاملویم می رود
من مترسک، من گُنه کاری که جرمش عاشقی ست
دوست دارم گندمت را، دار سویم می رود
فرق دارد باغبان باشی و یا یک رهگذر
باد می آید! کجایی پس که بویم می رود
نفت خویم فتنه گر! برخیز! قلبم قلب توست
های کاشانی تبم! دریاب! خویم می رود
من به خالت دین عوض کردم تو ای هندوتبار
شک «به فا...
متن شعر
ارسال شده توسط
Poetry.ir
متن غزل
متن آرمان پرناک
جای توفیری نبود
آنچه غم دارد جهان بر شانه ما می دهد
حق ما را این ستم کی بوده! اما می دهد
نوبت هر کس به هر اندازه باشد بی گمان
در تب و تاب زمان پنهان و پیدا می دهد
این یکی را می سپارد دست گرداب بلا
آن یکی را زورق و نقش چلیپا می دهد
زیر پلک آرزو با لحظه های انتظار
آه شبنم می ترواد شور دریا می دهد
سینه تنگی می کند قلب پریشان را ولی
بقجه دلدادگی را گوشه ای جا می دهد
غرق تردیدم که دست کیمیای سرنوشت -
هر کسی را آنچه قسمت بوده آی...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن غزل
متن غلی معصومی
متن توفیری نبود
قلم بر روی کاغذ ،به، عجب رقصی زند اینک
قیامت میکند بر پا ،که از یارم، غزل گویم
صبا...
متن شعر
ارسال شده توسط
آوای باد صبا
متن قلم
متن یار
متن غزل
ﮐﻨﺎﺭ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﺭﻫﺒﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺭﺍ ﻗﻀﺎ ﮐﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﺎﻓﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﺗﻮ ﺑﺎ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺗﺸﻨﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ لب هایت
ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺳﺮﺳﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩﻥ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭَ ﯾﺎ ﺁﻫﻮ
ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻣﺤﺸﺮ ﺩﺍﻭﺭﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ می ﻓﻬﻤﯽ؟
ﺗﺼﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥِ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﻣﻨﺒﺮﯼ، ﺳﺨﺖ ﺳﺖ ﻣﯽﻓﻬﻤﯽ؟
ﻧﺸﺴﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﻮﯼ ﻣﺸﮑﯽ، ﺷﺎﻧﻪﺍﺵ ﮐﺮﺩﯼ
ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩﻥِ ﺍﯾﻦ ...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن غزل
متن ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺍﻫﺮﯼ
متن شعر
متن ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ
متن ﺑﺎﻧﻮ
متن ﺩﻟﺒﺮﯼ
متن موی مشکی
عاشقم! تازه ترین سرخیِ گیلاس منم!
مثل هر شیشه ی باران زده، حساس منم!
عطر پیراهن من مانده در آغوش زنی
او که در دشتِ خیالات تو شد یاس منم!
خاک پای تو شدن قصه ی هر شعر کسی ست
زیر این خاک ببینی اگر الماس منم!
باز می بویمت ای غصه ی زیبا که هنوز
شاعر چشم تو آن مردِ پر احساس منم!
شانس دارید که شش آمده در طالع تان
یک ترین یک شده در روی همین تاس منم...
▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
متن سیامک عشقعلی
ارسال شده توسط
سیامک عشقعلی
متن غزل
متن شعر عاشقانه
متن شعر
متن تاس
متن شانس
ای راز سر به مهر من ای خوشترین غزل
زیباتر از ترانه و شیرین تر از عسل
عشقت شده بهانه ی بودن در این جهان
اسم تو شد دلیل گشایش به هر عمل...
متن شعر
ارسال شده توسط
Sajadyaghobpour
متن سجاد یعقوب پور️️️
متن شعر عاشقانه
متن عشقت
متن اسم تو
متن راز سر به مهر
متن غزل
غزل
قافیه می چینم
با گلواژه های لبخندت
غزل
سینه ریز پروین می شود....
متن چامک
ارسال شده توسط
چامک ها
متن لبخندت
متن غزل
کمی ترانه بیاور
کمی ترانه بیاور شبیه چشمانت
دمی بهانه بیاور به چین دامانت
غریبگی مکن ای تک ستاره امّید
شبی نشانه بیاور به جمع یارانت
خزانکه خاطره مهر و ماه آذر شد
کمی زبانه بیاور به فصل آبانت
برای نافله سوز و ساز و هذیانی
تبی دلانه بیاور به کیش و ایمانت
دخیل ساحت عشقم عنایتی فرما
سری به شانه بیاور سرم بقربانت
مقیم واحه دردم در امتداد کویر
گهی جوانه بیاور به دوش بارانت
تو مرغ قله قافی به خاطر زالت
پری به لانه بیاور به ...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن غزل
متن مردف
متن ترانه
متن علی معصومی
آرزویم همه این بوده که یک شب تا صبح
یک دل سیر به چشمان تو من زل بزنم
خیره در مردمک چشم غزالت شوم و
در تب خواهش بوسیدن تو جان بکنم
پنجه در زلف پریشان و کمندت بکشم
و تو نزدیک کنی فاصله را تا بدنم
سرِ مجنون مرا جا بدهی شانه ی خویش
تنِ آتش زده ات را برسانی به تنم
دست را حلقه کنم دور حصار بدنت
و تنت را بپرستم به مثال وطنم
بفشاری و مرا غرق در آغوش کنی
بزنی شعله به من عاشق این سوختنم
آه عمریست که مشغول خیالات توأم
در تب فاصله ...
متن شعر
ارسال شده توسط
اشعار هادی نجاری
متن هادی نجاری
متن عاشق
متن آغوش
متن غزل
تنها دلم خوش است که گفتند تو دلخوشی ،
محتاج خنده های توام بیشتر بخند
ای سوژه غزلهای من ، مشتاق شعر های منی ؟
هر روز و شب بخند ....
متن شعر
ارسال شده توسط
تو غرور همه فراهانی
متن غزل
متن بخند
به تماشا بنشینی خوب است
یک نفر از تو به ما هم خبری خواهد داد
عطری از پیرهنی یا اثری خواهد داد
از همین کوچه که رفتی به دلم افتاده
نوبهاری دگری برگ تری خواهد داد
آی ای جان دو عالم به فدایت روزی
اینهمه ناله و زاری ثمری خواهد داد
ما به انفاس مسیحای تو ایمان داریم
که دعای تو قضا و قدری خواهد داد
نرگس چشم غزلخوان تو ای آیه عشق
مژدگانی به دل در به دری خواهد داد
گاه گاهی به تماشا بنشینی خوب است
ذره ای را نگهی بال و پری خواهد داد
...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن شعر انتظاری
متن طلوع سحر
متن صبح
متن علی معصومی
متن غزل
می شود یک شب بیایی کودتا برپا کنی؟
تو رضاخانی شوی... بعدش کمی غوغا کنی؟
روسری بردارم از سر، با تمام اهل دین
بر سر کشف حجاب من، کمی دعوا کنی؟
فتح آغوش مرا اسلام اگر مانع شود
دین و آئین خودت را یک شبه بودا کنی؟
می شود در مجلس چشمان من بنشینی و
پشت دیوار غزل شور و نوا برپا کنی؟
آنقدر طوفانی و مواج می گردم اگر
بوسه های شرجی ات را راهی دریا کنی
می شود یک لحظه شاعر باشم و دیوانه ات
واای اگر با شاعر دیوانه ات، بد تا کنی!!
ارس آرا...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن شعر
متن شاعر
متن غزل
می نویسم غزلی باز به اصرار دلم
مدتی هست شدم سخت گرفتار دلم
گریه می خواهد و من باک ندارم که چطور
بتوانم بزنم دست به انکار دلم
تو که رفتی همه شهر مرا پس زده اند
بعدِ تو هیچ کسی نیست خریدار دلم
من که اصلا به درک فکر دلم باش عزیز
بوسه بر دار تو از گونه تبدار دلم
واژه کم آمده است، حیف، دلت نرم نشد
می روم تا بشوم باز عزادار دلم...!
ارس آرامی...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن شعر
متن غزل
گیجم
رفتی و حال مرا پنجره می داند و بس
چشم بی حوصله را منظره می داند و بس
سحری کو که دلآشفته یادت نشوم؟
شب دیدار تو را خاطره می داند و بس
بس که نالیدم و گوش تو بدهکار نشد
طعم فریاد مرا حنجره می داند و بس
آیه مذهب عشقیکه دل و دین منست
آنقَدَرها که فقط سیطره می داند و بس
گیجم از اینهمه بیحاصلی و دربه دری
گردش کار مرا دایره می داند و بس
پشت این آینه دق به خودم زل زده ام
ته چشمان مرا دلهره می داند و بس
من کویرم خبر از دانه...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن غزل
متن علی معصومی
متن می داند و بس
متن رفتی
متن پنجره
متن گیج
بوسه ی چشم تو بر شعر من ای یار خوش است
شاعر چشم تو بودن به چه بسیار خوش است
از تو دل کندن و دوری به خدا ممکن نیست
بهر تو شعر سرودن با دل زار خوش است
شهره ی شهر تویی غیر تو دلداری نیست
دل سپردن به وفای تو وفادار خوش است
وای از این عقربه ها ساعت بی تو ماندن
در فراق تو دهم تکیه به دیوار خوش است
بی تو هر لحظه دلم شوق رسیدن دارد
چشم بر راه تو در نیمه شب تار خوش است
حلقه ی اشک شده همدم چشمان ترم
در فراق تو تب و ، این تن بیمار خوش ...
متن مجید رفیع زاد
ارسال شده توسط
دل نوشته های پاییزی
متن غزل
متن عاشقانه
متن احساسی
متن فراق
متن انتظار
متن وفا
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی
چشمم به ره عاطفه خشکید، کجایی؟
با شکوِهٔ من چهرهٔ آیینه ترک خورد
از سوی تو اما نه تبسم نه ندایی!
از بس که در اندیشهٔ تو شعله کشیدم
خاکستر حسرت شده ام نیست دوایی؟
آمار تپش های دلم را به تو گفتم
پرونده شد اندوه من از درد جدایی
سوگند به آوای صمیمانهٔ نامت
از عشق فقط قصد من و شعر شمایی
هر فصل دلم بی تو ببین رنگ خزان است
آغاز کن ای گل سفر سبز رهایی
من منتظرم، مرحمتی لطف و نگاهی
حیف است رسد مرگ ...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن غزل
متن نذر
متن عاطفه
متن عشق
متن شعر
یک سر شکسته شد
دُردانه رفت و کوفه پر از ناله شب است
درگیر و دار لحظه هذیانی و تب است
وقتی که فرق فاتح خیبر شکسته شد
این کوچه زیر پای ستوران مرحب است
درمان نشد جراحت مولی و بعد از این
مرهم گذار حادثه ها نیش عقرب است
یک سر شکست و بسی سر به نیزه شد
عهدی نبسته جوهر خون مُرکّب است
این ره به کوی دلبر جانانه منتهی است
هر عاشقی که جان بسپارد مقرب است
علی معصومی...
متن علی معصومی
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن شهادت علی ع
متن خیبر
متن نیزه
متن شعر
متن غزل
بنویس قلم
بنویس قلم! فرصت خاموشی نیست
امروز تورا وقت فراموشی نیست
چون تیغ بزن ریشه ی بد خیمی را
بنویس دگر موسم سرپوشی نیست
دیدیم فروپاشی خود را یک عمر
امید به ذره های همجوشی نیست
هرچند مدارمان به حسرت طی شد
ماندیم غریبانه که آغوشی نیست
بی عشق به دام عقلِ شیرین ماندیم
جز درد به کام تلخمان نوشی نیست
◇◇◇ علی معصومی...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن قلم
متن بنویس
متن همجوشی
متن فروپاشی
متن غزل
متن علی معصومی
قمار غفلت
مرا به خلوت خود راه می دهی یا نه
برای ناله کمی آه می دهی یا نه
شبی که خاطره ها را نمی برم از یاد
به آسمان دلم ماه می دهی یا نه
کنونکه خواب مرا برده یال بازویت
قرار بوسه به اکراه می دهی یا نه
فدای شهد پر از خنده لبت ای جان
شراب مستی گه گاه می دهی یانه
بجز کتبه چشمت نخوانده ام هرگز
غزال غمزه به همراه می دهی یا نه
اگرچه دلهره دارم که گاه کوچیدن
دلی به رقص پرکاه می دهی یا نه
تمام فرصت عمرم قمار غفلت شد
دوباره مهل...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن علی معصومی
متن غزل
متن قمار غفلت
متن یانه
چه باید کرد
نمی دانم که با حسن خدادادت چه باید کرد
گل اردیبهشتی، گاه خردادت چه باید کرد
تو حتی بهتر از خورشید عالمتاب می تابی
دلارآمی و با خوی پریزادت چه باید کرد
نمی دانم برای رَستن از دام و رسیدن تا
به سرحداتی از اقلیم آزادت چه باید کرد
نگاهی می کنی و ناصبوری می کنم هر دم
بگو با قامت رعنای شمشادت چه باید کرد
ندارم چاره ای جز اشتیاق دیدن ات اما
دریغ از عمرهای رفته از یادت چه باید کرد
گرفتم چین دامان تو را و مانده ام از پا
...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن چه باید کرد
متن غزل
متن شعر معاصر
متن علی معصومی
متن پریزاد
دلیل جوشش غزل وجود چشم های توست
معنای من برای تو بودنم زیر پای توست
سنگین نگاه میکنی وقتی که خالی از منی
بگو چگونه جان دهد جانم فقط برای توست
نوای دلنشین تو پر است در تمام من
سکوت می شوم فقط تمام من صدای توست
شنید چو از جنون من جنون گرفت خدای من
ملحد شد آخر قلب من خدای من خدای توست
در کف تنهایی چاه یوسف تو منتظر است
تو ای زولیخای زمان این یوسف فدای توست
تویی دلیل بودنم چگونه بی تو سر کنم
تو ای تمام هستی ام تمام من فدای توست...
متن شعر
ارسال شده توسط
خوش بین
متن چشم های تو
متن غزل
منظومه هزار یکشب
از غمزه های چشم غزالت غزل شدم
با حبه های قند جمالت عسل شدم
اهل فلات دامن عشقم ولی چه سود
با رشته های گوشه شالت گسل شدم
منظومه هزار و یکشب گمراهیم شدی
در حلقه حلقه های زلالت زحل شدم
اصل مرا به خاک محبت سرشته اند
با وعده های میوه کالت بدل شدم
از یاد اگرچه رفته نشان و مکان ما
با جلوه های وهم و خیالت مثل شدم
میقاتمان به مشعر هول و ولا کشید
در سجده های رو به زوالت هبل شدم
آواره ام نمودی و می دیدمت که باز
با خ...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن گسل
متن بغل
متن غزل
متن فلات
متن علی معصومی
بهاران
کم کمک فصل بهاران می رسد
روز خوب روزگاران می رسد
می رهاند کوچه را از انجماد
می تراود نور و باران می رسد
می جواند ساقه ای نورسته را
ساز و برگ چرخ دوران می رسد
می تکاند شاخه ها را از کلاغ
آهویی از کوهساران می رسد
نرگسی می روید از دامان دشت
غنچه محو لاله زاران می رسد
زندگی همرنگ شادی می شود
زمزمی از جویباران می رسد...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن بهار
متن عید
متن نرگس
متن جویبار
متن غزل
متن بهاران
اینک بهار
سالی دگر گذشت و بهاری دگر رسید
فصلی پر از ترانه و گل های تر رسید
سردی دمار اگر چه درآورده بیشه را
آخر کلاغ بخت سیاهش به سر رسید
ساری بروی برگ صنوبر پرید و گفت
شادانه شو که مرهم زخم تبر رسید
از پشت قاب پنجره گل های ارغوان
تا آشیان بلبل خوش بال و پر رسید
دل بد نکن که عطر خوش دلبرانه ای
با لحظه لحظه های طلوع سحر رسید
از شوکران فصل زمستان نگو که باز
کام جهان به چشمه شیر و شکر رسید
اینک بهار و خاطره ی جادوانه اش
ا...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن بهار
متن عید نوروز
متن گل
متن ارغوان
متن غزل
متن بهارانه
متن سال نو
در دلت یک غم زیباست، دلم می گوید
خسته از شاید و اما ست، دلم می گوید
دل تو مثل غزل، مثل خدا، مثل سکوت
مثل یک کوچه تنهاست، دلم می گوید
دل سودایی من، ساده و سرشار و بزرگ
یک نفر مثل تو می خواست، دلم می گوید
من عقیده به غزل های تو دارم شاعر
غم اشعار تو زیباست، دلم می گوید
در نگاه تو پر از بخشش مروارید است
چشم تو پاسخ دریاست، دلم می گوید
ای خلاصه شده در چشم تو تندیس سکوت
پشت چشمان تو غوغاست، دلم می گوید
مثل یک سیب که از شاخه فرو...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن عشق
متن شاعری
متن شعر
متن غزل
چشمی به پشت جمجمه
دنیا برای دفتر ما نقطه از سر است
هر روزمان حکایت رویای دیگر است
گفتم مشابه غزل ما! شنیده ای؟!
ای نازنین که غبغب ناز تو دلبر است
بعد از هزار و سیصد و ...روزی برای من
دیوانه گفته اینکه شرابی مکرر است
شک برده ام به دایره بی صداقتش
بیچاره ای که مومن بازار باور است
اینجا کسی بحال کسی غم نمیخورد
این خانه آشیانه قومی ستمگر است
وقتی سکوت پنجره دیوانه می کند
وقتی هجوم قائله نزدیکی در است
دیگر چرا به کیش تو ایم...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن نقطه از سر
متن جمجمه
متن غزل
بهارانه ۲
چیزی دگر نمانده به سر فصل نو بهار
راهی دگر نمانده به سر منزل قرار
با هر نفس که می رسد از مشرق سحر
کِل می کشد شکوه بلندای آبشار
کم کم بهانه های دلم تازه می شود
پای جوانه های طرب خیز روزگار
باران گوهر است و زمرد که بی گمان
پاشیده در حوالی پهنای این دیار
ای نازنین بیا که دلم با تو روشن است
ای مهربان بخوان دمی از دشت لاله زار
ما همرهان کوچه ی شوق و ارادتیم
دلدادگان بیشه ی سرسبز انتظار...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن بهار
متن سال نو
متن بهارانه
متن غزل
متن نو بهار
دگر هیچ
یک حرف دگر مانده بگوئیم و دگر هیچ
دست از سر دیوانه بشوئیم و دگر هیچ
در گسترده قامت و زیبائیت ای باغ
دلداده به یک شاخه موییم و دگر هیچ
کی می رسی ای خاطره ی سبز بهاران
تا در تب و تاب تو بروئیم و دگر هیچ
خاریم و سر راه تو روییده که روزی
از نافه مشک تو ببوئیم و دگر هیچ
چون می گذرد فرصت بی رونق ایام!
جامانده این راز مگوییم و دگر هیچ
در صحنه بی رونق عالم چه خبر بود؟
ما آمده ایم از تو بجوئیم و دگر هیچ
...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن دکر هیچ
متن غزل
متن علی معصومی
گفتی برای ساحلت قایق نبودم
هرگز نماندم پای تو عاشق نبودم
اصلن به حال من دلِ عالم نمی سوخت
نقاشیِ آیینه های دق نبودم
این لکّه های بالش از چشم ترم نیست
تا صبح هر شب خیس از هق هق نبودم
باشد تمامیِ غزل هایم دروغند
گیرم برایت شاعری صادق نبودم
حالا به جز خوش بختی ات میلی ندارم
من که برای عشق تو لایق نبودم
سیدحسن سبزقبا
غزل...
متن سیدحسن سبزقبا
ارسال شده توسط
سید حسن سبزقبا
متن شعر
متن عاشقانه
متن غمگین
متن غزل
متن ادبیات
آرزو دارم شبی با بوسه سلطانت شوم
یا تو سلطانم شوی و من نگهبانت شوم
آرزو دارم اگر یک لحظه با من سر کنی
تا نفس دارم اسیر و بند زندانت شوم
مهربانم من پریشان نگاهت مانده ام
آرزو دارم همیشه تا پریشانت شوم
همچو ماهی بر لب حوض نگاهم کن نظر
آرزو دارم تو آیی من به قربانت شوم
با نگاهی آتشین باری بسوزانم چو تب
همچو شمعی لایق شبهای هجرانت شوم
زیر خاکستر ز هجرت شعله ها دارم، ولی
روز و شب گر می کنم تا آتش جانت شوم
در فراق تو ولی هی میکش...
متن ارس آرامی
ارسال شده توسط
Maryam_today
متن شعر
متن غزل
متن یاد تو
متن آرزو
متن بوسه
شاباش
ای کاش که اسرار مرا فاش نمی کرد
کاری که نباید بکند... کاش نمی کرد
خورشید جهانتاب فلک نور طلائی
در شبکده ظلمت خفاش نمی کرد
آهی که چکید از سر مژگان نگاهی
تصویر ترین پرده ی نقاش نمی کرد
ما را چه به رسوائی اگر در گذر عشق
دیوانگی ام مته به خشخاش نمی کرد
ای کاش به زیبایی ات ای خوشه گندم
بی عقلی ما این همه کنکاش نمی کرد
آواره تر از کشته ی شمشیر ندامت
بیچاره این زخم نمک پاش نمی کرد
گلبرگ بهار است و تن سرد زمستان
ای کاش فلک...
متن شعر
ارسال شده توسط
علی معصومی
متن شاباش
متن ای کاش
متن غزل
متن علی معصومی
ادامه