جمعه , ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
در روزگاری که عده ای در تکاپوی برتری دادن چای نسبت به قهوه، سگ نسبت به گربه و زندگی تجملاتی در خارج نسبت به ایران هستند، عده ای دلخوش به رنگ زرشکی کفش دخترانه ای که پدرشان عید به عید برایشان میخرد رویابافی میکنند. عده ای در شهد شیرین تجملات شناورند و دلزده از شیرینی بیش از حد و عده ای دیگر شکلات تلخ زندگی را با هزار ترفند از گلوی خود پایین میبرند....
خستگی، شاید تنها کلمه ای است که میتواند حال این روز هایم را به خوبی توصیف کند. خسته از تکرارِ تکراری های پایان ناپذیر زیر فشار بی رحمانه زندگی شانه خم کرده و به سوی مقصدی بی پایان حرکت میکنم بی آنکه حتی یک نفر حالی از من بپرسد، انگار مدتی طولانی است که به لیست "فراموش شده های ابدی" پیوسته ام بدون اینکه خودم خبری از ماجرا داشته باشم.و در آخر، در گودال تاریک و عمیق احساسات، تنها تنهایی است که بی پروا در مه آلودترین شب های سرنوشت مرا همر...