پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بانواگر یک روز خواستی به خویشتن خویش سفر کنی،از نقاب ها بگریزی،و حقیقت را بی هیاهو لمس کنی،به مامنی برسی از جنس معرفت،روی تپه ای به بلندای هنر،در همسایگی ماه،با منظری دلنواز و رویایی،دیوارهایش ترانه،سقفش شعر،پنجره اش موسیقی،و عقربه ها ایستاده روی وقت آرامش.....،رد پایم را دنبال کن...در را باز میگذارمچراغ را روشن...چای من همیشه تازه دم است نازی دلنوازی...