پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من باید بوکوفسکی می شدمو یا کارورلاجرم امیر آقایی شدم!غوطه ور میانِ کاغذها و نوشته هایِ بی شمارم.نه شاعری به غایتنه کتابخوانی به تمامی،در این میانه یِ تردید و تناقضشعرهایی مرا سرودو من هم شعرهایی را. با این همه اماراضی امچندان که خود می دانم،و این سیاهه ها که بعضأ می خوانیدشرحِ حالِ شاعری ستکه تنها با کاغذ هاشروطی نانوشته دارد،و همین....