پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
با آغوش باز می آیند سارا ها، اگر«دارا» باشی......
صبح که برخاستم، فکرم به موضوع مقاله ای که باید می نوشتم گره خورده بود. خواستم زود کارهایم را انجام دهم و بنشینم پای نوشتنم. دمپایی های جفت شده در مقابل اتاق را پوشیدم. به آشپزخانه رفتم. چای را دم آوردم . به گلدان هایم آب دادم و به خرگوش هایم غذا. تمام کارهایم از روی عادتِ روزانه پیش می رفت جز اینکه امروز تصمیم گرفتم چای را با شکر بخورم. موضوع مقاله ام در ذهنم دور و نزدیک می شد. قوری را برداشتم. کرونا... کرونا چون هاله ای از بخار به ذهنم می پیچید....
برای شروع کسب وکار، تنها امید و آرزو کافی نیست. نیاز به طرحی روشن، دقیق و قانع کننده دارید و مهم تر از آن باید به کارتان متعهد باشید....
در دنیای مدرن کسب و کار، این بی فایده است که متفکری خلاق و مبتکر باشی مگر اینکه بتوانی چیزی که خلق می کنی را بفروشی....
به نظر من هیچ کس نمی تواند هرگز کسب و کار خود را رها کند. او باید روزها فکر آن را کند و شب ها خوابش را ببیند....