
جملات دم کشیده ...
فاطیماه نویسنده ،شاعرووگانیسم
دل
سپردم به خدا
هر چه که او خواست،
"همان"
بگذار
نقش هایمان را
جا به جا کنیم
تو منتظر بمان
من بر نمی گردم...!
و من
مدام از خود می پرسم
چرا سرنوشت تو را به من رساند
و به من فرصتی
برای زندگی با تو را نداد؟
امشب را
مهمان لب های من باش!
نمی بوسمت ....
اما می گویمت ....
می گویم که دوستت دارم ...
و دوستم داشته باش...
و همین... !
از شبم
رخت بربند
و از زخمم
خارج شو
بگذار بخوابم
دهانم
پر از حرف است
اما با دهان پر هم
نباید سخن گفت
از ترس پیری
پا به سن نمی گذارد...
به حال جوجه ای
اشک می ریزم
که در قفس
سر از تخم بیرون می آورد
اگر هندوانه
زیر بغل داری ،
مراقب پوست خربزه
زیر پایت باش
رنگین کمان ،
گردنبند آسمان است
برای بالا رفتن از
دیوار اختلاس ،
وجدانش را زیر پا گذاشت
اگر جهنم
مال فرداست،
چرا امروز می سوزیم...
انقدر منتظر
شانس ایستادم،
تا عزراییل از راه رسید...
روی ماهت،
روشن ترین
قسمتِ شبِ من است...
در دنیایی که
همه چیز خیلی زود
فراموش می شود،
عکس ها سندی هستند
که با ثبت یک لحظه،
راوی تاریخ می شوند
خوابش سبک بود،
اما رویایش
اضافه وزن داشت...
برای بیان تلخی ها،
شیرین زبانی می کرد...