یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
گناهم این بوددوست داشتنت را جار زدمندیدینفهمیدیو چقدر مشتتسنگین بود بر جانم...
اشتباه دوست داشتَنَت آنجا بود که دیر آغازَش کردم ......
دستم به دوست داشتنت بند بودحواسم پرت شداز دلم سر رفتی...
جان دلممیخواهم دوست داشتنت را آنقدر جار بزنمتا همه بدانند تو فقط مال منی...