پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلم می خواهد باران بباردو صدای پاهایت راقطره های باران به خانه ام بیاورندبهار بیا …که من بی تاب شقایق های توام...
تا نیاراید گیسوی کبودش را به شقایقهاصبح فرخنده در آیینه نخواهد خندید ......