چه کرده ای که از پشت فرسنگ ها و سال ها فاصله بی آنکه ببینمت بی آنکه لمست کنم از آن تو شدم...
از تو تا دستهای من فرسنگ ها فاصله است تو در گذشته ی من تاب میخوری و من در بی تابی محض پشت پنجره ی فردا نشسته ام!