فقط به دل شود دید آن جانِ پنهان را که نظرِ چشم کور است ز حقیقت گریان را نه هر که چشم دارد، بینا شود به سرّ دوست که دیدهپرست ز نقش و نگار و آبی و زمستان را دل است آن کعبه که جان به قربانگه میرود نه دیده...