پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرا ببخشکه با دوریتزنده ام هنوز......
عشقهمین خنده های ساده توستوقتی با تمام غصه هایت می خندیتا از تمام غصه هایم رها شوم...
هرشب که میخواهم بخوابممیگویم صبح که آمدیبا شاخهای گل سرخوانمود میکنمهیچ دل تنگ نبودهام..صبح که بیدار میشوممیگویمشب، با چمدانی بزرگ میآیدو دیگر نمیرود....