شنبه , ۱ دی ۱۴۰۳
با تو چنان زنده امکه محال است مرده از دنیا بروم!حتی اگر مرده به دنیا آمده باشم......
برای دیگران گوش باشید نه زبان.راهنمایی و توصیه های شما هیچ ارزشی برایشان ندارد.آن ها همان کاری را خواهند کرد که خودشان می خواهند.علت این که شما نسبت به دیوار یک اتاق ارجحیت دارید؛ فقط این است که زنده هستید و کلمات را درک می کنید که اگر از این قابلیت استفاده نمی کنید؛ متاسفانه باید بگویم بهای شما از یک دیوار هم کمتر است؛ چون حتی نمی توانید تکیه گاه خوبی باشید....
تونفس می کشی ومنتعدادشان را برایزنده ماندنممی شمارم......
از دهان یک روز می افتدآش های نخورده وواج های سوختهبه توکه می رسممی میرمبا بوسه ایدوباره/زندهموژان(م.چ)مهری چراغی...
مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می مانممرا در گوشه این شهر آرام و قراری هستکه تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می مانمهوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیستاگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانمشرابی خانگی دائم رگم را گرم می داردکه با سکرش زمستان تا زمستان زنده می مانمبدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرمبدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می مانم...
نَفَسِ روح بخشِ بهاری اوست...که جانم را زنده می کند...گلهای امید را در دلم می رویاند...تا عطرشان روح افزا باشد ودر وجودم ریشه بدوانند..،...
درخت با بهار و ماهی با آب زنده استو من با حرف های تو ...سال نو مبارکبا آرزوی بهترین ها...
قدر روزاى باهم بودنو بدونیدزیاد زنده نیستیم !...
گفته بودم...بی تو میمیرد دلم امّا نَمُردزنده ماند آریولی دیگر برایم دل نشد......
چرا ما دلمان مىخواهد تا ابد زنده باشیم ؟!چون امید داریم فردا یا فرداها کسى پیدا شود که ما از دل و جان دوستش داشته باشیم. چون مىخواهیم حتى اگر شده یک روز دیگر را در کنار کسى که دوستش داریم سپرى کنیم ......
با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق به سوی شما آیند ......
این همه بحران،و ما زنده ماندهایمشاید عوض شده جایِ مرگو زندگی... ...
تقدیر، مثل گلوله ، همیشه در راه است !گاهی پنج دقیقه دیر میرسد، گاهی زود ،و بعد مسیر زندگیات عوض میشود ...میتوانستی مرده باشی، و زندهای !...
در من بدمی من زنده شومیک جان چه بُوٙد صد جانِ منی...️...
در جوی زمان ، در خواب تماشای تو می رویم.سیمای روان ، با شبنم افشان تو می شویم.پرهایم ؟ پرپر شده ام. چشم نویدم ، به نگاهی تر شده ام.این سو نه ، آن سویم.و در آن سوی نگاه ، چیزی را می بینم، چیزی را می جویم.سنگی میشکنم، رازی با نقش تو می گویم.برگ افتاد ، نوشم باد: من زنده به اندوهم. ابری رفت، من کوهم: می پایم. من بادم: می پویم.در دشت دگر ، گل افسوسی چو بروید، می آیم، می بویم...
مادربزرگمو بردم سر خاک پدر بزرگم، ۵ دقیقه نشست گفتدیگه پاشیم بریم این وقتی زنده بود هم حوصله کسی رو نداشت...
بُریدم از همه؛ برگرد تا که زنده شومو از تمام جهان سهمِ من تو باشی و بس!...
زندگی کردن ،نایاب ترین چیز در این دنیاست !بیشتر آدمها فقط زنده هستند...
هرکس در این جهان برای خاطر چیزی زنده است من برای تو...️️️...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسیدورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود...
آدمی تا زمانی که سختیهایش را میفهمد زنده است ، ولی وقتی سختیهای دیگران را درک میکند ، آن وقت یک انسان است ......
مانند کبریتی که روشن شد نمی دانممن زنده ام این روزها یا خودکشی کردم...
کلمات وحشی اند، آزاد و بی مسئولیت و مهار نشدنی،آری کمی توان در بندشان کرد، می توان تحت حروف الفبا به صف کشیدشان و به فرهنگ نامه ها تسلیم شان کرد اما دیگر زنده نیستند....
چگونه از تو بگذرم؟!وقتی همین دوست داشتنت مرا زنده نگه داشته......
آدم که همیشه نباید با اکسیژن نفس بکشه،یه موقع هم هست یکی مثل من با نفسای یکی مثل تو زندست...
مرا که کشت خدایا، دوباره زنده مگردانکه مُرده طاقت جان کندن دوباره ندارد....
دَر مَن بِدَمیمَن زِنده شَوَمیِک جان چه بُوَدصَد جانِ مَنی......
من آمدهامتا به جای پنجههای مردهی پاییزپنجههای زندهی تو را بپذیرممن آمدهام تازهتر از هر روزتا تو را با پیشانیت بخواهمکه بلندتر از رگبار است...
گفته بودم بی تو می میرد دلم اما نمرد ...زنده ماند آری ولی دیگر برایم دل نشد ......
مرا ببخشکه با دوریتزنده ام هنوز......
روی دیوار هم ،یادگاری بنویسید.آدمیزاد با مرور خاطرات زنده اس...
آدم باید یکی را داشته باشددست اش را محکم بگیردنبض خودش را را حس کند بفهمدهنوز زنده است...
دلیلی برای زندگی نداشتولی زنده بود....
و منی که هنوز زنده اممرده ای که زندگی می کند خنده دار استخنده دارتر از لحظه ای که خیال کردم دوستم داری...
من و تو زنده موندیمو به سختی زندگی کردیمگذشتهحالآیندهمن و تو وارث دردیم......
آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است!این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده استآدم به عشق آدم زنده است....
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست......
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم...
میشه زنده بود و زندگی نکردفقط کافیه تو نباشی...
سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز در درونم زنده است و زندگانی می کند......
من با تو زنده هستم ت️و جان جانی ای ی️ار...
ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیرانآنقدر که تا دیدن او زنده بمانم...