پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو گم شدیاز وقتی نیستی به همه جا و همه کس و همه چیز چنگ می اندازم تا شاید سهمی از تو را در آن ها بیابمتا شاید بخش گمشده ی وجودم را پیدا کنمتو نیستی و نیمی از وجودم خالی استبودی هم فرقی نمی کردچون آن وقت که بودی هم نبودیفقط شبیه به بودن و ماندن بودحضور آدمی باید پررنگ باشدآن قدر رنگ داشته باشد که بی رنگیِ تو را هم بپوشاندوقتی تصمیم می گیری باشیتمام قد بایستبا تمام قوا حضور داشته باشگرم باشوجود داشته باشآتش باش و بسوزان...