متن گمشده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات گمشده
ای تلخ ترین سخت ترین حادثه بودی
رفتی و نگفتی به که دلباخته بودی
تنگترین ای زخم ترین دل به تو سوگند
در خاطر او گوشه ای از حاشیه بودی
بیگانه و بیگانه تر از من چه کسی بود
ای دورترین دورتر از فاصله بودی
دلداده و دلدارتر از من...
ما کجا گمشده ایم..!
ته بن بست چرا ناپیداست؟
نتوانستم
که بگویم
دلم اینجا مانده است ....
من پی گمشده ام آمده ام ..
ارغوانم را می خواهم...
اه در خانه خود بیگانه ام !
آن سوی پنجره
وای، ارغوان داشت
نگاهم می کرد 🥀 .
وقتی یکیو دوستش داری و نداریش؛شبیه آدمی میشی که گمشده ای داره.
هر جا میری ناخودآگاه چشمات دنبالش میگرده،شماره ناشناسی که به گوشیت زنگ میزنه اولین آدمی که به ذهنت میاد؛اونه ، کم کم میشه یه غم، یه جای خالی تو قلبت،یه فکر همیشگی گوشه ذهنت، یه خلاء تو زندگیت....
مادر مادر مادر یک شب دیگر تو بیا و در کنارم باش
مادر مادر امشب بار دیگر تو بیا چشم انتظارم باش
کودک بی تابم به دنبال تو می آیم گم شده در راهم
سردم شده میلرزم دنبال تو میگردم برگرد بریم باهم
تو بگو ماه کجاست؟ تو مرا خانه ببر….. دل من نابیناست.
تو بگو آه چه طعمی دارد؟ تو بگو ابر چرا می بارد؟
باد در گوش درخت،چه آوازی می خواند؟
سرو شیراز چرا آزاد است؟
بر لب خار چرا فریاد است؟
این چه شهری است؟همان جابلقاست
ما کجا گمشده ایم؟...
مهم ترین گمشده ی هرکس خودشه
حالا بعضی وقتا این گمشده رو تو یه آهنگ
یا تو یه فیلم
و حتی تو خط به خط یه رمان پیدا می کنی.
فاطمه عبدالوند
این روزها
به دنبال نشانی از خود می گردم
گویی گمشده ایی بی هوشم
هر چه در من بوده گم شده است!
به گمانم؛ راه را اشتباه آمده ام...!!
(فروغ گودرزی)
و تو ای گمشده ای من
شبی تو را در تکاپوی شلوغی خیابان های شهر
انجا که هیچ فکرش را هم نخواهی کرد
انجا که هیچ مرا دیگر در یاد نداری
ان هنگام که تنها اسمی از من بر حافظه ات مانده
انجا که دیگر مرا نخواهی شناخت
ان اهنگام...
همه ما گمشده ایم آری گمشده هایی که سالها در سرزمین زمان در میان آلاله های باستانی به دنبال خود هستیم.براستی ما کیستیم؟؟
عطیه چک نژادیان
تو را من چنین می بینم
سرابی و خیالی
تو را من چنین می پندارم
غباری و گردبادی
تو را من چنین در می یابم
گمشده و ناپیدایی
تو را من چنین می نگارم
نادری و نایابی ...
ساناز ابراهیمی فرد
میان بیابان برهوت در جاده ُ زمان
ماشین عمر با شتاب می رود
و با آخرین سرعت دانه های تسبیح زمان را
یکی پس از دیگری پشت سر می اندازد
وقتی کلمهُ ایست را توی حلقهُ
سرخین تابلو نظاره گر می شود
آخرین ضربات بانک ناقوس زمان
توی گوش طنین...
اینجا همه دلتنگند
دنبال گمشده ای هستند
من هم دنبال گمشده ای می گردم
گمشده ای به نام من، آری من سالهاست خودم را در لابه لای برگ های دفتر زندگی گم کرده ام.
چه روز های خوبی بود
هردو احوال پرس ما بودند
آفتاب و باد
شور و شوق اول دبستان
و دوستانی لطیف تر از برگ درخت
هنوز حسادت رنگشان را عوض نکرده بود
شهر مال ما بود
و هر آنچه که در آن بود
شاد بودیم و شاد
می خندیدیم برای...
میگویند هر کس
نیمه گم شده ای دارد
و اما تو گمشده منی
و من یه هیچ نا تمامم
که با تو هست میشوم....
️️️