سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
فکر نمیکردم دلت تنها بره، اما دیدم میشه فکر نمیکردم بشى یه خاطره، اما دیدم میشه دنیا از چیزى که میگن بدتره آره دیدم میشه، خدا میشه،گیسو افشان، رفتى و شهرى شد پریشانت گیسو افشان، چشمان خیس خانه حیرانت گیسو افشان، کو شعله ى زیباى چشمانت گیسو افشان، کو شانه هاى نرم بارانت آروم بخواب عشق من آروم بخواب بعد از این بى اضطراب آروم بخواب،تو این حیاط، واى اگه بارون بیاد قلبم از جا در میاد بارون بیاد گیسو افشان، رفتى و شهرى شد پریشانت گی...