آذر پاییز آرامش جانم رفتی نگرانم چون فصل خزانم با اینکه جوانم ای روح و روانم بی تو به گمانم تا آذر پاییز من زنده نمانم فصل پاییز شد و میگریم بس که از زخمه دلم میسوزم مثل برگ تکیه داده به زمین چشم بر مرگ خودم میدوزم باد بیرحم...