یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
روی خطوط سرنوشتم رد پایت بود هرجا که می رفتم به گوش من صدایت بودهرجا، میان کوچه و شهر و خیابان هاحتی به سرخط خبرها ماجرایت بود آنقدر بودی تا که دنیا بی تو کوچک شددنیای کوچک در کنارت بی نهایت بوددر فصل های سرد و گرم و قصه ی پاییزهرجا و در هر گوشه ی شعرم هوایت بود اما چه ساده خط کشیدی و رها کردی او را که روزی ازتو بود و آشنایت بودبا اینکه رفتی ساده و حتی نفهمیدی این \من\ دلیل زندگی و خنده هایت بود!...