چه زود پاییز آمد من هنوز گرفتار شهریور آغوش توام...
دهانم قُرص است اگر پای لب های تو وسط باشد
می خواهمت بی برو برگشت بلیط دوست داشتنت یک طرفه است...
خسته ام از زندگی بیا و با بوسه ای خلاصم کن
بهشت و جهنمش را کاری ندارم جایی که تو نباشی و من باشم جهنم است ...
بهارم شده ای و من عریان از تمام فصل ها تو را پوشیده ام ...
قلب می شوی در سینه ام یادی در ذهنم بوسه ای بر لب هایم و روحی در جانم بگو چگونه نخواهمت آخر ...
من غرق تماشای توام... بگو کسی نجاتم ندهد..!!