پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پیله هایم تمامی نداردهر چه در می آورمیکی دیگر به تن دارمکاش می توانستمبه خدا بگویمکه پروانه هاپیش از هر فصلیدر جهنم می سوزند«آرمان پرناک»...
بهشت، همین لحظه است.جهنم، تمنای بیش از حد برای متفاوت بودن این لحظه است.به همین سادگی....
سپیده اسدی باتخلصمهربانعشق چشمان تورا در من مسخر می کند آنچنان که بیت هایم را منور می کند آنچنان که حال من خوب است اما بیش از این حال خوبم را هزاران بار بهتر می کند طعم لبهایت جهنم دارد اما با بهشت مست و بی پروا مرا یک جور دیگر می کند کافرم کردی به دوش خود مبر روح مرادین و ایمان برده با کفر لبت سر می کند باد پاییز است فکرت که در این اردیبهشت دشتهای لاله را یکباره پر پر می کند روز رستاخیز می دانم نگاه خیره ات ...
دردا !! که سوژه های جهّنم، تردردا !! که شاخه شاخه کبوتر، پر...«آرمان پرناک»...
تنها در این زندگی بی معنادور افتاده در خانه ای کوچک و قدیمینا امید از آینده ای که نیستگرفتار در سایه رنجرها در دنیای دروغ و بی رحمی و بی عدالتیبه راستیاینجاکجای جهنم است؟...
جهنم را لمس کرده ام سرد است یخ بسان روح زنی مفلوک ایستاده بر گور نجابت خویش...
و آدم اول آتش را اختراع کردو بعد جهنم را... چنانکه اول شراب راو بعد بهشت راو چنانکه اول فراق راو بعد برزخ را......
آدم هاجهنم دست ساز خویش اندبیا در آتش هم بگریزیم.کاش دست ات را می گرفتماز پله تاریخ پایین می دویدیمبه ابتدای زمین می رسیدیمآنجا که در گِل آدمیگل رازقی می روییدکاش نبض ات را می گرفتم و منتشر می کردمتا دنیا به حال طبیعی اش برگردد.آدم ها جهنم دست ساز خویش اند.باید بروم نامم رادر ردیف عقاب ها، ببرها، و شب پره ها بنویسمدر آلبوم قدیمی سارها مسکن کنمآدم هاجز در کنار تو، هیچ تصویری ندارند....
تشنه ام تشنه آغوش تو حتی به گناه آتشی بر تنم انداز جهنم به درک...
پس جهنم این است !هرگز به این شکل درباره اش فکر نمی کردم ! به خاطر دارید ؟ گوگرد ، آتش ، سیخ ! آه عجب حرف های مضحکی سال ها در مغزمان فرو کردند ! احتیاجی به سیخ نیست !حالا فهمیدم ، جهنم همان زندگیِ اجباری با احمق های اطراف است ...- ژان پل سارتر- نمایشنامه در بسته...
گناهِ تازه ام باشمثل_گندممثل_سیبمن به جهنمِ با تو مشتاق ترمتابهشت بی تو......
میرسه جون به لباتاضافه شد خون به شباتپُشتِ هم میخورى پَسىوسط جهنم ، ته رامچون من یه پرنده امپه اعدام یا قفس سَهم منهولى هنوز دَرندم بَرِ جاممیرسه به گوش نعره هاتبا یه سرى گوش تلخه لاتجعمین هر شبى دور هم ویه اتاقه و توش سر صداتیه اتاق پره بوى هوسیه اتاق رو به رویِ قفسیه اتاقى که توش سیخ میزنناز رو حرص از روى مرضآدما گرگه وحشینتا یه سوتى بدى شُعله ور میشنمنم از اونا بدترم گریه میکردم کل پریشبآدما سگ بار اومدنول...
و جهنمتنها جای کسانی ست که؛فهمیدند دوستشان داریمامارفتند....الباقی را خدا می بخشد!...
در آغوشش جهنم را خریدمهر چه بادا باد...ارس آرامی...
بهشت و جهنمشرا کاری ندارمجایی که تو نباشیو من باشمجهنم است ......
هرلحظه از تو دووورترم کرده سرنوشتاین روزگار نیست، قطار جهنم استتک بیت از غزلی تازه...
اگرلمس تن توگناه استمن عاشقانه آن گناه رادوست دارمو نوید آن آتش جهنم رانیز...
نعره کشان جهنم را عشق است...!...
بزرگترین خیانتی که انسان میتونه به خودش بکنه، ترس از فکر دیگران در مورد خودشه ! جهنم یعنی دیگران ...انبوهی آدم در جهان وجود دارند که در جهنمبسر می برند زیرا سخت وابسته به داوری دیگرانند ......
جهانبدون توهمان جهنم استفقطآتش ندارد...
آنکس که بهشت زندگی را برایت «جهنم» کرده مجبور است متقاعدت کند که «بهشت» جای دیگری است !کارل پوپر...
کوچه جهنم است ، خیابان جهنم استاین روزها بدونِ تو تهران جهنم است...
سوختم در این جهنم مثل خیلی چیزهاساختم با عشق کم کم مثل خیلی چیزها.ساده بودم، باورم شد خاطرات عشق هممی رود از یاد آدم مثل خیلی چیزها.دست هایم را گرفت و گفت دنیا مثل چیست؟پشت دستانش نوشتم مثل خیلی چیزها.عاشق از رنجاندن خود گاه لذت می برددل نخواهم کند از غم مثل خیلی چیزها."پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند"کاش برمی گشت آن هم مثل خیلی چیزهاسید سعید صاحب علم...
باز هم از وطن.... یک گل دیگر کم شدچشمان مادر دیگری .. پر از نم شدایران دوباره داغدار جوانان وطن گشتتن ها همه سوخت و هوا پراز سم شدجامه سیاه بر تن مردم شهر رفتخنده بر لبها همه خشکید و باز یک شهر غم شدخنده ای نیست بر لب مردم شهربار دیگر دلها همه مُرد پر از غم شدزندگی ها مان همه سوخت در آتش جهلبهشت شهرمان بسان جهنم شد........!...
اگه از جهنم گذشته باشی قدر بهشت رو میدونی...درست شبیه ما سه نفر...ما از جایی شروع کردیم که به معنی واقعی، برزخ رو فهمیدیم...توی اون روزها شبیه گیاهانی بودیم که به شکل معلق توی جنگل سبز شدن...نه راهی برای رسیدن به آسمون بود نه خاکی واسه ریشه زدن...توی تمام اون روزها که حتی یادآوریش مایه ی عذاب هست ما با هم بودیم...و این با هم بودن باعث شد سبز بمونیم...ما برای هم گاهی ابر بودیم گاهی بارون..گاهی چتر بودیم گاهی یک شانه برای گریستن ...گاهی خاک شدیم گا...
در جهنم هیچ مجازات دیگری وجود ندارد به جز اینکه دوباره و دوباره شروع کنی و اقداماتی که در طول زندگیت ناتمام گذاشتی را تمام کنی....
بزن زیر چادر منو با خودتببر هر کجا که هوا دلگشاستببر با خودت این من عاشق وبه اونجا که خواب شبش با صفاستحساب دلم رو جدا کن ز منحساب من و این دل از هم جداستمن و با خودت تا قیامت ببرقیامت کنار تو پُر ماجراستکنار تو و با تو بودن خوشهبهشت و جهنم دروغ خداست!...
جهان را به شاعران بسپاریدمطمن باشیدکلمات را بیدار می کنندو در کرت هاگل و گندم می کارندجهان را به شاعران بسپاریدبیابان و بارانهر دو خوشحال می شوندو هر دو جوانه می زننداز سر انگشت کودکان دبستانیجهان را به شاعران بسپاریدمطمن باشیدسربازان ترانه می خوانند وعاشق می شوندوتفنگ هاسر بر قبضه می گذارند وبیدار نمی شوندجهان را به شاعران بسپاریددیوارها فرو می ریزند ومرز ها رنگ می بازنددرختان به خیابان می آینددر ص...
به جهنم که نیستیمگر مغول ها یک قرن تمام حمله نکردند؟مگر نگذشت؟نبودن تو هم میگذرد!...
"کوچه جهنم و خیابان جهنم است"بدون تو سراسرِ گیلان جهنم استمن چشم به راهِ تو بودم که دی آمدروزهای دی هم نباشی جهنم استبرف می بارد و شعله می کشد آتشسرد است بیرون و درونم جهنم استنیستی خاطرات تو ذوب میکند تمامم رارشتِ بدون تو چرنوبیل است،جهنم استبخوان و بسوزان تمام شعرم راشعرهای بدونِ تو حقش جهنم استترسم که بمیرم و خدا گوید...این شاعر دیوانه جایش جهنم است!...
عشقممیدونی بهشت کجاست؟جاییه که تو باشینباشی جهنم سهم منه...
دیگر کسیبه رازِ کنار زدنِ پرده هاپی نخواهد بُرد.ماهپشتِ ابر،مندر تخیلِ تو،تنها...تنها...تنها!دیر شده استدیگر هیچ غریقِ بی راهیدلیل درستیبرای دفاع از دریا نخواهد داشت.کلمات...به زانو درآمده اندشاعران... بُریده وُمن... بی معلوم!سرانجام آیاهمهٔ مابه جِرزِ چاره ناپذیرِ جهنمپناه خواهیم بُرد...!؟...
به دنبال جهنم و بهشت در آخرت نباش. هر دو همین اکنون موجودند.هر زمان که بتوانیم کسی را بی چشمداشت و بی معادله دوست بداریم، در بهشتیم و هر زمان که آلوده به حسادت و نفرت و کینه شویم، در اصل به جهنم سرنگون شده ایم.️...
کجا گُمت کردم؟!حوالی بهشت!یاخود جهنمدقیقا یادم نیستخودت بگو......
می شود بیایی ؟؟برایم سیب بچینی !!!از باغچه ی خداکه در بهشتشبرای حوریان کاشته بوددلم می خواهد رانده شوماز این دنیا...جهنمش با من...
آل پاچینو : بنظرم اونایی که خودکشی میکننآدمایِ ضعیفی نیستن ؛فقط از بین دو تا جهنم ، جهنم اونوری روانتخاب کردن...
نبودنتنام دیگر جهنم است...
اصلا زمستونی که آدم با عشقش نره بیرونتو سرمایا زیر برفبا بوسه های عشقش گرم نشهزمستون نیستجهنمه........!...
گناه دوست داشتنت رابه گردن می گیرم و جهنم را به جان می خرمفقط یک بار دیگرچشمهایت را ببند و مرا ببوس......
شاید این جهان، جهنم سیارۀ دیگری است....
هر کسی رفت از این دل به جهنم اماتو نباید بروی از دل من میفهمی؟!...
عجب دنیاییستآدمى همیشه یک نفر را کم داردکه اگر همه دنیا هم کنارش باشندبدون او احساس تنهایى مى کندآخ که نمى دانىبودنش عین بهشت است ونبودنشجهنم تر از جهنم️...
لعنتی!با توجهنم هم ،کیف می دهد!...
ای که دنیای مرا رنگ جهنم کردیحاضرم زندگی ام را بدهم برگردی...
مرز بین جهنم و بهشت فقط تفاوت بین دو شیوۀ نگرش به موضوعات است....
جهنم خالی است و همه شیاطین اینجا هستند....
تو همان توبه ای که هزار بار بستم و هزار بار دیگر شکستماما باز هم عاشقانه می خواهمتجهنم را شش دانگ میخرم اگر آغوشت گناه باشد...️️️...
به آدمى که شما را معلق نگه میدارد،نمیتوان دل خوش کرد ... باید فرار کرد از این نسل آدمها ...اینها شما را به جهنمِ انتظار عادت میدهند؛تا در بهشتِ خودشانبا خیالِ راحت زندگى کنند .....
بچه که بودیمبهمون میگفتن:هر کی دزدی کنه میره جهنم ،بزرگتر که شدیمفهمیدیم میرن کانادا...
ایمان بیاوریم به بهاربه عشق، به بوسه …ایمان بیاوریمبه انتظار آغوش های بی هوسدنیا جهنم است برای آنهایی که ایمان نیاورده اند !...