پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
جوهر بارانبیهوده نیست اینهمه دیوانه ات شدنآتش به جان و واله و پروانه ات شدنعالم اسیر تاب و تب شرح آرزوستاز بامداد غمزه ی جانانه ات شدنای پادشاه تشنه لبان خود چه کرده ایبا عاشقان ساحت مستانه ات شدنوز عطر و بوی شربت اَحلی\ مِنَ العَسَلبا شهد جرعه جرعه پیمانه ات شدننازم تو را که جوهر باران دیده رابردی به فصل شبنم دُردانه ات شدنبعد از تو خاک بر سر دنیا کنم اگرحرفی زند ز حرمت کاشانه ات شدنبا ما که دل به مسلک و ک...