دردی که من میکشم اگه کوهم میکشید ذره ذره میتکید قطره قطره میچکید... برشی از ترانه
ای آنکه به جز تو هوایی به سرم نیست کسی در نظرم نیست جز یاد عزیزت، کسی همسفرم نیست مرا یار دگر نیست....
دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که میسوزد نه دیداری نه بیداری نه دستی از سر یاری مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری